درد عشق امیر یوسف

غوغای عشق در دفتر عشق امیر یوسف

درد عشق امیر یوسف

غوغای عشق در دفتر عشق امیر یوسف

دوستت دارم

می خواهم بگویم بی وفا دلم نمیاد چون دوستت دارم
می خواهم بگویم رفیق می بینم رفیق رفیقش را تنها نمی گذارد
میگم خودت در جواب نامه ام بگو که با چی نامه ام را آغاز کنم.......
دیشب به عکست نگاه می کردم به من می خندیدی با خودم فکرها کردم بلند شدم برای هردومون چایی ریختم همین طور که چایی می خوردم با تو صحبت می کردم بهتر بگم درد دل می کردم آخه خیلی تنهام ازبس گریه کردم و اشک ریختم چایی من یخ کرد چون اشکهام تو چاییم ریخته شده بود ولی چایی تو داغ داغ بود چون توی بی معرفت یک قطره اشک هم نریخته بودی آن موقع بیشتر احساس تنهایی کردم
تو را به خدا بیا و مرا از این تنهایی نجاتم بده گاهی گریه هایم تمامی نداره چون خیلی دلم برایت تنگ میشه همه میگویند ازدواج کن ولی من هنوز می گویم تو زنده هستی و قبول نمی کنم
ده ساله نامه می نویسم و تو بطری قرار می دهم وبه وسط دریا می اندازم ولی تو هیچ جوابی به من نداده ای
چرا؟؟؟؟؟؟
منتظر جوابت  می مانم ..........
والسلام 

 

با تشکر از محمود عزیز

نظرات 2 + ارسال نظر
فرشاد شنبه 6 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 09:27 ب.ظ http://kemiaonline.blogfa.com

نمیدونم تو دختری یا پسر اما میفهمم چه دردی میکشی
بدون حال منم از تو بهتر نیست

سجر یکشنبه 7 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 09:55 ب.ظ http://www.razegolesorkh.mycloob.com

سلام من وب لاگتون رو بصورت تصادفی دیدم.خیلی زیباست.به من هم سر بزنید و نظرتون رو بنویسید.موفق باشی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد