درد عشق امیر یوسف

غوغای عشق در دفتر عشق امیر یوسف

درد عشق امیر یوسف

غوغای عشق در دفتر عشق امیر یوسف

آهسته ، قلبم شکسته

آهسته بیا ، 
باز هم که فراموش کرده ای کجا آمده ای
اینجا قلب من است
آهسته ،
این قلب، شکسته...
نگاهی کن ببین درهای قلبم بسته
شاید باز هم بی وفایی مثل تو پشت دیوار قلبم نشسته !
آمده ای که بگویی پشیمانی؟
اما هنوز چند روزی بیش نیست که از آن روز گذشته
آتش دلم همچنان در حال سوختن است ،
بگذار خاکستر شود ، بعد بیا و دوباره دلم را بسوزان
بگذار گونه های پر از اشکم خشک شود ،
بعد بیا و دوباره اشکم را در بیار
آهسته ، قلبم بدجور شکسته
دوباره آمده ای که چه بگویی به این دل خسته
آمده ای دوباره بشکنی قلبم را ،
یا باز هم به بازی بگیری این دل تنهایم را ...
بی خیال ، با تنهایی بیشتر رفیقم تا با تو
ای نارفیق هیچ خاطره ی خوشی ندارم از تو
بگذار در حال خودم باشم ،
نه مهربانی تو را میخواهم ، و نه دلسوزی های تو را
نمیبخشم آن قلب بی وفای تو را
بگذار در حال خودم باشم ،
به تنهایی بیشتر از تو ، نیاز دارم ،
پس بگذار با تنهایی تنها باشم
در خلوت خویش با غمها باشم ،
نمیخواهم دوباره بازیچه دست این و آن باشم
آهسته ، غم سنگینی در دلم نشسته ...

نظرات 3 + ارسال نظر
حامد چهارشنبه 17 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 02:13 ب.ظ

سلام
بهتون از صمیم قلب تبریک میگم
فوق العاده قشنگ و زیبا نگارش میکنین
حسودی منو گل کردین
از اشنایی با شما و وبلاگتون بی نهایت مسرورم

قاسمی سه‌شنبه 21 دی‌ماه سال 1389 ساعت 12:29 ق.ظ http://www.2241531.blogsky.com

سلام دوست من وبلاگت هم قشنگه هم پرمحتوا ازین پس بیشتربه دیدنت میام توهم سر بزن اگه مایل به تبادل لینک هستی منوباعنوان سایه وستاره لینک کن وخبربده تاشمارولینک کنم مرسی ستاره

باران اهورایی چهارشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:24 ق.ظ

وای خیلی قشنگه خیلی
چقدر عجیبه که اینهمه احساس درون یک مرد باشه!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد