درد
من عاشقیست احساسم در این روزها دلتنگیست
دردی
در سینه ام دارم که تنها قلبم میداند
احساسی
در قلبم دارم که تنها خدا میداند
این
روزها دلم بدجور هوایت را کرده است
دلم برایت تنگ شده است خیلی
برایم عزیزی عزیزم
تا تو را دارم هیچ غمی جز غم دوری ات در دل ندارم
کاش
در کنارم بودی ، کاش بودی تا دیگر هیچ غمی در دل نداشتم
نیاز
من در کنار تو بودن است ، آرزوی من همیشه با تو بودن است
خسته
نمی شوم از دلتنگی اما شاید لحظه ای تنها دلشکسته شوم
می
سازم با این لحظه های دور از تو بودن
و میگذرانم این لحظه های نفسگیر را
از
من خواسته بودی هیچگاه اشک نریزم
راستش را بخواهی اینک چشمانم پر از اشک
است
!چشمم مثل قلبم صبور نیست
زود می شکند و زود دلش هوای دیدن تو را میکند
درد
من ، درد تو است ، درد ما درد عشق است
با
درد عشق سوختم ، با لحظه های دلتنگی ساختم
عاشق ماندم و عاشقانه با یادت زندگی
میکنم
در
لحظه های دلتنگی در گوشه ای مینشینم و به تو می اندیشم
دلم
بدجور بهانه میگیرد ، تو مال منی اما در کنارم نیستی
درد
من عاشقیست ، دردی که دوای آن فقط تویی
بیا
و با حضورت در کنارم مرا درمان کن
در
این لحظه هایی که در کنارم نیستی دلم تنها تو را میخواهد
تنها
تو میتوانی درد دلم را درمان کنی
سلام دوست عزیز مطالب و شعرهای قشنگی زدی موفق باشی
سلام عزیزم.امروز تولد دعوتی
خوشحال میشم اگه بیای[گل]
می بینمت[بدرود]
خوبه
اون قسمتی که نوشتین چشمم مثل قلبم صبور نیست واقعا زیبا بود
چون وقتی آدم ا زدلتنگی گریه اش میگیره انگار یه جورایی قلبش داره دلداریش میده و بازم میگه که صبر کنه
من این حس رو تجربه کردم و وقتی داشتم اون خط رو میخوندم حس خاصی داشتم خیلی خیلی قشنگ نوشتین
بازم به دستای هنرمند و پر احساستون تبریک میگم