درد عشق امیر یوسف

غوغای عشق در دفتر عشق امیر یوسف

درد عشق امیر یوسف

غوغای عشق در دفتر عشق امیر یوسف

چرا بی خبر رفتی؟

 رفتی ؟ بی خداحافظی؟
فکر دلم نبودی که بی تو عذاب میکشد؟
فکر من نبودی که بی تو زندگی برایم جهنم می شود؟
مگر یادت نیست حرفهای روز آشنایی مان را؟
مگر قول ندادی همیشه با من بمانی و مرا تنها نگذاری؟
تو که اینک مرا تنها گذاشتی
تو که بر روی قلبم پا گذاشتی ، چه زود فراموشم کردی
مرا آواره کوچه پس کوچه های شهر بی محبتی ها کردی
مگر نمیدانستی بعد از تو دلم را به کسی نمیدهم؟
مگر نگفته بودم عاشق شدن یک بار هست
و دیگر عاشق کسی نمیشوم؟
مگر نگفته بودم اگر عاشقی هیچگاه مرا تنها نمیگذاری
پس تو عاشقم نبودی ، همه حرفهایت دروغ بود
عشقی در دلت نبود ز سهم من از با تو بودن همین بود!
باورم نمیشود رفته ای و بار سفر را بسته ای
دلم به تو خوش بود ، چه آرزوهایی با تو داشتم
نمیدانی که شبها یک لحظه هم خواب نداشتم
رفتی و من چشمهایم خیس شد روزهای زندگی ام نفسگیر شد
رفتی ؟ بدون یک کلام حرف گفتنی!
کاش میگفتی که دیگر مرا نمیخواهی و بعد میرفتی
کاش میگفتی از من متنفری و بعد مرا تنها میگذاشتی
کاش میگفتی عاشقم نیستی و جایی در قلبم نداری و بعد میرفتی !
چرا بی خبر رفتی؟

نظرات 2 + ارسال نظر
ghm چهارشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:06 ب.ظ http://ghmand.blogfa.com

سلام منم مث تو خسته و تنهام خستم از دنیا از آدماش آدمایی که میگن دوست دارن ولی وقتی لازمشون داری مشترک مورد نظر در دسترس نمی باشد آدمایی که میگن عشق مقدسه ولی وقتی عاشق یکی میشی که خوششون نمیاد میگن گشنگی نکشیدی عشقو فراموش کنی خوشحال میشم بهم سر بزنی

اناهیتا سه‌شنبه 18 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:18 ق.ظ http://anahita123.persianblog.ir/

درود بر شما این قالب وبلاگتون منو محوه خودش کرد خیلی زیباست ساده خیلی ساده اما بسیار زیبا و بی نظیر واقعا افرین تبریک میگم شعره دوم خیلی قشنگ بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد