درد عشق امیر یوسف

غوغای عشق در دفتر عشق امیر یوسف

درد عشق امیر یوسف

غوغای عشق در دفتر عشق امیر یوسف

نسیم پاییزی

می وزد نسیم پاییز به سوی قلبم
میرسد پایان انتظار، ای باران عشق دوباره ببار...
پاییز و حال هوایش دیوانه میکند مرا
به من احساسی تازه بده ای خدا
احساسی که با آن بتوانم آنچنان از پاییز بنویسم
تا همه با خواندنش مثل من شوند
مثل من دیوانه پاییز و همیشه چشم انتظار...
چشم انتظار آمدنش ، بی قرار از راه رسیدنش
حال و هوای من در این روزهای پاییزی
حالا وقت شکفتن غنچه های قلب من است
حالا وقت سبز شدن رویاهای عاشقانه من است
بهار من پاییز است
لحظه طراوت و تازگی دنیای من همین پاییز است
پاییز آمد و دلم بیشتر از همیشه عاشقش شد
به عشق آمدنش چه انتظارها کشیدم
نشستم در زیر باران زمستان ، دیدم بهار عاشقان
بیقرار بودم در گرمای تابستان تا دوباره آمد فصل برگ ریزان...
برگهای طلایی میریزد از درختان
و این آغازیست برای سرسبزی درختان
و این آغاز تولدیست از حالا تا پایان زمستان...
طلوع میکنم با افتخار در میان این برگ ریزان
تو نمیفهمی حال مرا در میان برگهای زرد درختان
تو نمیفهمی اینک غرق چه رویایی ام
تا پاییزی نباشی نمیفهمی اینک چه حالی ام...
میوزد نسیم پاییز به سوی قلبم ....
آغازی دوباره....
جشن میلادم در زیر باران برگهای طلایی رویاییست
این دنیا ،بدون پاییز زیبا نیست...

همیشه در قلبمی

با تو دیگر عشق قصه نیست
لحظه هایم مثل گذشته سرد نیست
با تو زندگی ام زیر و رو شد
حال من از این رو به آن رو شد
با تو گذشتم از پلهای تنهایی
رسیدم به اوج آسمان آبی
عطر تو میدهد به من نفس
با تو رها شدم از آن قفس
آمدی و گرفتی دستهایم را
باور ندارم با تو بودن را
میدهد به من هوای عشق نفسهایت
میدهد به من شوق زندگی گرمی دستهایت
بپذیر که دنیای عاشقانه ما همیشگیست
عشق در قلب من و تو ماندنیست
هر چه دلم خواست همان شد
و اینگونه شد که دلم عاشقت شد
مرا در زیر سایه قلبت جا دادی
و همین شد که قلبم به عشقت پناه آورد
آری با تو دیگر عشق قصه نیست
حقیقت است این روزها و لحظه ها
حقیقت است که دوستت دارم
حقیقت است که با تو هیچ غمی ندارم
حقیقت است که دنیا را نمیخواهم بی تو
مگر میشود این زندگی بدون تو؟
در آغوش تو ، محکم فشرده ام تو را در آغوشم
میمیریم برای هم
مینیشنی بر روی پاهای من و میبوسم لبهایت را....
با تو بودن همیشه تکراریست برای تپشهای قلبم
با تو بودن همیشه تکراریست برای اینکه حس کنم
عشق چیست و عاشق تو بودن چه لذتی دارد
چه اتفاق زیبایی بود تو را دیدن
چه حادثه شیرینی بود تو را داشتن
با تو بودن همین است
اینکه تا ابد شدی دنیایم ، 
اینکه تا ابد شدی مرحمی برای قلب تنهایم
قلبی که دیگر با تو تنها نیست
درهای قلبم دیگر برای کسی باز نیست
تا همیشه بسته شده بر روی تو
بمان و بمان ای که تنها عشق من هستی تو