-
تولدم مبارک ۷ فروردین
سهشنبه 9 فروردینماه سال 1390 20:19
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 اولش همه شکل هم هستیم کوچولو و کچل حتی صداهامون هم شبیه به همدیگه است با اولین گریه بازی شروع میشه هی بزرگ می شیم بزرگ و بزرگتر اونقدر بزرگ که یادمون میره یه روز کوچولو بودیم دیگه هیچ چیزیمون شبیه به هم نیست حتی صداهامون گاهی با هم می خندیمگاهی...
-
داداشم
جمعه 27 اسفندماه سال 1389 13:09
داداشم غصه نخور عمر جدایی سر میاد آسمون آبی میشه شب میره و سحر میاد شب میره و سحر میاد داداشم چقدر دلم تنگه برات قلب من با لاله همرنگه برات هدیه ناقابل برادرت خوندن این شعر و آهنگ برات داداشم جون منی آخه هم خون منی توی باغچه دلم گل گلدون منی یادگار پدرم نور چشم مادرم حق نگهدارت باشه عزیزم برادرم مهربونیات هنوز یادم...
-
دلت شاد و لبت خندون
پنجشنبه 26 اسفندماه سال 1389 10:42
دلت شاد و لبت خندان بماند برایت عمرجاویدان بماند خدارا میدهم سوگند برعشق هرآن خواهی برایت آن بماند بپایت ثروتی افزون بریزد که چشم دشمنت حیران بماند تنت سالم سرایت سبز باشد برایت زندگی آسان بماند تمام فصل سالت عید باشد چراغ خانه ات تابان بماند
-
غرق در نعمات پروردگار
شنبه 14 اسفندماه سال 1389 13:58
از خداوند نیرو خواستم ضعیفم آفرید که تواضع بندگی را بیاموزم. از او سلامتی خواستم که کارهای بزرگ انجام دهم ناتوانم آفرید که کارهای بهتری انجام دهم. از او ثروت خواستم که سعادتمند شوم فقرم بخشید که عاقل باشم. از او قدرت خواستم که ستایش دیگران را به دست آورم شکستم بخشید که بدانم پیوسته نیازمند اویم. از او همه چیز خواستم...
-
خدای مهربون من
شنبه 14 اسفندماه سال 1389 13:55
با تمام وجود گناه کردم و در تکرار آن اصرار! اما نه نعمتش را از من گرفت نه گناهانم را فاش کرد! اگر اطاعتش را کنم چه میکند....!!!
-
خدایا گریه نکن
دوشنبه 9 اسفندماه سال 1389 10:47
هوا گرفته بود و بارون می بارید کودکی آهسته گفت: خدایا گریه نکن درست میشه...!!!
-
درد عشق
چهارشنبه 4 اسفندماه سال 1389 11:53
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 درد من عاشقیست احساسم در این روزها دلتنگیست دردی در سینه ام دارم که تنها قلبم میداند احساسی در قلبم دارم که تنها خدا میداند این روزها دلم بدجور هوایت را کرده است دلم برایت تنگ شده است خیلی برایم عزیزی عزیزم تا تو را دارم هیچ غمی جز غم دوری ات در...
-
مرا نسوزان!
یکشنبه 1 اسفندماه سال 1389 13:30
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA حالا که آمدی و مرا عاشق خودت کردی آب سرد بر روی این قلب آتشین من نریز! با رفتنت مرا وسوسه نکن که خود را از دنیا رها کنم.... حالا که آمدی و اینهمه قول و قرار دادی بیا و تا آخرین لحظه با من باش.... بیا و مرا پشیمان از این عاشق شدن نکن .... تنهای تنها بودم ، اینک که با تو...
-
درد کویر
یکشنبه 1 اسفندماه سال 1389 13:26
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA کاش آسمان میدانست درد من چیست کاش میدانست نیاز من چیست کاش میدانست به یک قطره باران نیز قانعم کاش آسمان میدانست درد منی که همان کویر خشک و بی جانم چیست دلم مثل کویر از محبت و عشق خشک و بی جان است عاشقم ولی ، یک عاشق تنها یک عاشق بی کس ! عاشقی که معشوقش در کنارش نیست کاش...
-
مجنون توام
دوشنبه 25 بهمنماه سال 1389 11:44
تو عشق منی و من در قلب تو هستم این اولین و آخرین بار بود که عهد عشق را با یک نفر بستم تو نبودی ، زیر باران ، لحظه غروب همیشه و همه جا به انتظار تو نشستم تا تو بیایی و عشق رویاهایم را ببینم تا در حسرت داشتن تو نمیرم! مثل پرنده اسیر نکردم تو را در قفس دلم مثل همان پرنده رهایت کردم در آسمان آبی دلم تا پرواز کنی و من تو...
-
آغازی بی پایان
دوشنبه 25 بهمنماه سال 1389 11:30
بنشین در کنارم ، دستهایت را بگذار در دستهایم نگاه کن به چشمهایم نگاه کن بیشتر نگاه کن .... با تمام وجود دوستت دارم با تمام وجود تو را میپرستم من که تنها تو را دارم ، جز تو کسی را نمیخواهم دلت هوای آغوشم کرده ؟ بیا که من خیلی وقت است دلم به هوای دیدنت بهانه آغوشت را کرده! احساس پر از عشق ، همین است آرامش همان آرامشی که...
-
همیشه کم میارمت
چهارشنبه 20 بهمنماه سال 1389 16:02
گریه فقط کاره من تو اشکاتو حروم نکن به وازه ای نمیرسی اینجوری پرس و جو نکن فاصله ها مال منن تو فاصله نگیر ازم بمون که باورت بشه گریه نمیشه سیر ازم همیشه کم میارمت نمیشه که نبارمت
-
....
دوشنبه 18 بهمنماه سال 1389 15:05
تقصیر ما نیست که بر روی حرفهایمان نمی مانیم ما بر زمینی زندگی می کنیم که روزی دو بار خودش را دور میزن
-
عشق چیست؟
دوشنبه 18 بهمنماه سال 1389 10:48
به کودکی گفتند : عشق چیست؟ گفت:بازی به نوجوانی گفتند:عشق چیست؟ گفت:رفیق بازی به جوانی گفتند:عشق چیست؟ گفت:پول و ثروت به پیرمردی گفتند:عشق چیست؟ گفت:عمر به عاشقی گفتند:عشق چیست؟ چیزی نگفت.آهی کشید و سخت گریست ------------------------------------------------------------ روزی دل من که تهی بود و غریب از شهر سکوت به دیار...
-
عشق تو مرا به کجا برده
یکشنبه 17 بهمنماه سال 1389 10:04
عشق تو مرا به کجا برده تا به حال اینجا را ندیده بودم دنیاییست شبیه آرزوها، رویاییست مثل آن روزها روزهایی که من بودم و تنهایی همیشه فکر میکردم دیگر تا ابد من و دلم تنهاییم عشق تو مرا به چه حالی انداخته این نوا، همان نواییست که عشق برای ما نواخته روزها میگذشت و عاشق نمیشدم همه رفتند و آمدند و من اسیر این و آن نمیشدم...
-
یک کلام حرف و یک دنیا فکر
یکشنبه 17 بهمنماه سال 1389 09:57
آرامتر سکوت کن..........بی تفاوتی هایت آزارم می دهد
-
رویای بارانی
پنجشنبه 14 بهمنماه سال 1389 12:23
باز باران آمده تا در زیر آن قدم بزنم باز دلم گرفته تا همراه با باران اشک بریزم باز دلتنگی به سراغم آمده تا به یاد تو بیفتم باز بی قراری و باز هم چشم انتظار احساس من در این روز بارانی احساسی به لطافت باران ، به رنگ آبی آرزویی در دلم مانده ، شبیه حسرت ، شاید هم یک رویا آن آرزو تویی ، که حتی لحظه ای اندیشیدن به این آرزو...
-
هنوز باور نداری
پنجشنبه 14 بهمنماه سال 1389 12:21
هنوز مرا باور نداری روزی ما هر دو به هم دل بستیم مدتها گذشت و به پای هم نشستیم فکر میکردم این هر دوی ماییم که عاشق هستیم فکر میکردم هر دوی ماییم که به انتظار هم نشستیم اما تو که آرامش را از من گرفته ای ، در این لحظه ها بدجور حال مرا گرفته ای من که جز آرامش چیزی را از تو نخواسته ام ، اما تو عادت کرده ای اشکم را در...
-
یک نگاه و یک دنیا فکر !
چهارشنبه 6 بهمنماه سال 1389 11:05
چارلز: در زندگی خود هیچوقت چهار چیز را نشکنید: اعتماد ، قول ، ارتباط و قلب. شکسته شدن آنها صدائی ندارد ولی دردناک است. لحظات را گذراندیم تا به خوشبختی برسیم افسوس خوشبختی همان لحظاتی بود که گذراندیم
-
بوسه
سهشنبه 21 دیماه سال 1389 00:54
بوسه یعنی وصل شیرین دولب بوسه یعنی عشق در اعماق شب بوسه یعنی مستی از مشروب عشق بوسه یعنی آتش و گرمای تب بوسه یعنی لذت از دلدادگی لذت از شب لذت از دیوانگی بوسه یعنی حس خوبه طعم عشق طعمه شیرینی به رنگ سادگی بوسه آغازی برای ما شدن لحظه ای با دلبری تنها شدن بوسه آتش میزند بر جسم و جان بوسه یعنی عشق من ، با من بمان شرم در...
-
فصل سرد
سهشنبه 21 دیماه سال 1389 00:21
هنوز هم ذهن آشفته ام باور نمی کند رفته ای هنوز هم با یاد تو دست در آغوش می کند چشم هایم را بارانی کردی لحظه هایم را محکوم به تنهایی نه نه نه این که از تنهایی می ترسم نه این که تو را برای پر کردن تنهایی هایم می خواستم تو را دوست داشتم نفرین به دل سنگ روزگار نفرین به بخت سیاهم که هر چه کردم بیهوده بود پاییز فصل سرد آرزو...
-
دلتنگی بی پایان
چهارشنبه 8 دیماه سال 1389 12:44
همیشه هر گاه دلتنگت میشوم مینشینم در گوشه ای و اشک میریزم آن لحظه آرزو میکنم که باشی در کنارم بنشینی بر روی پاهایم و آهسته در گوشم بگویی که دوستت دارم کاش بیاید آن روز ، کاش تبدیل شود به حقیقت آن آرزو تا لبخند عاشقی بر روی لبانم بنشیند تا کی دلم در غم دوری ات، به انتظار بنشیند ببین خورشید را ،در حال غروب است نمیدانم...
-
قانون زندگی ام
چهارشنبه 8 دیماه سال 1389 12:34
روز و شبم شدی تو ،از آن لحظه که آمدی... قانون زندگی ام بهم خورد، از لحظه ای که به قلبم آمدی... نمیدانم چرا میگیرد نفسهایم نمیدانم چرا اینگونه میریزد اشکهایم میگویند اینها همه درد های عاشقیست نمیدانم حرف دلم را باور کنم یا حرف آنها را شاید این هم یکی از درد های همیشگیست میترسم از آن روزی که رهایم کنی شاید فکر کنی که...
-
آهسته ، قلبم شکسته
شنبه 13 آذرماه سال 1389 19:14
آهسته بیا ، باز هم که فراموش کرده ای کجا آمده ای اینجا قلب من است آهسته ، این قلب، شکسته... نگاهی کن ببین درهای قلبم بسته شاید باز هم بی وفایی مثل تو پشت دیوار قلبم نشسته ! آمده ای که بگویی پشیمانی؟ اما هنوز چند روزی بیش نیست که از آن روز گذشته آتش دلم همچنان در حال سوختن است ، بگذار خاکستر شود ، بعد بیا و دوباره دلم...
-
چشمان ناز تو
شنبه 13 آذرماه سال 1389 19:08
چشمان ناز تو ، قلب مهربان تو هر چه فکرش را میکنم محال است زندگی بدون تو چه عادت کرده باشم به تو ، چه دوستت داشته باشم ، قلب عاشقم میگوید ، این زندگی عاشقانه را مدیونم به تو روزی آمدی و مرا از حال و هوای تنهایی بیرون آوردی عاشقم کردی با مهر و محبت هایت، با قلب مهربانت دیوانه ام کردی با آن چشمهای نازت چه ناز است چشمانی...
-
عشقمی گلم
شنبه 13 آذرماه سال 1389 19:07
دفترم لبریز شده از احساسات روز و شب شکر میکنم او را که تو را به من داد عطر شعری که به عشقت نوشته ام فضای اتاقم را پیچیده فکر کنم آسمان دیشب آخرین حرفم به تو ،را شنیده که اینگونه ستاره باران کرده احساسات مرا ، فدای آن کسی شوم که به این حال و روز انداخته مرا فدای تو ، عزیزم نگفتی من بیشتر دوستت دارم یا تو؟ گفتی تو مرا...
-
تنها بهانه زنده ماندنم
شنبه 13 آذرماه سال 1389 19:05
یک دلیل برای عاشق شدنم ، یک بهانه برای زنده ماندنم ، تویی آن دلیل و بهانه عاشقانه یک هوای عاشقانه برای با تو بودن، همین هوای بارانی ، دستت درون دستهای من ، این است همان آرزوی رویایی این نفسی که در سینه ام است ، این قلبی که با تو به آرزوهایش رسیده است ، این وجودی که محتاج وجود تو است این احساسات،همه در عشق تو جا گرفته...
-
محکوم به دلبستن
دوشنبه 24 آبانماه سال 1389 09:08
به هوای قلب من آمدی و گفتی عاشقی ،اما اینک هوای قلبم را نداری به عشق بودنم آمدی و گفتی عاشقم هستی گفتی مثل دیگران بی وفا نیستی و تا آخرش با من هستی اینک نه تو را میبینم نه عشقی از تو را اینک نه وفا را میبینم و نه محبتی از تو را حالا تنها خودم را میبینم و چشمهای خیسم را اینک تنها قلبی شکسته را در سینه حس میکنم که بدجور...
-
تنها تویی در آسمان قلبم
شنبه 1 آبانماه سال 1389 07:46
تنها تویی در آسمان قلبم که مثل ستاره میدرخشی در شبهای تیره و تارم که هر سحرگاه مثل خورشید طلوع میکنی در دل قلب عاشقم با طلوع تو ای خورشید من ، غمی دیگر در دلم نیست احساس آرامش میکنم وقتی که تو نورانی کرده ای سرزمین قلبم را تنها تویی در آسمان قلبم که مثل پرنده ای پرواز میکنی در قلبم اوج میگیری در آسمان آبی احساسم ومرا...
-
به دلم مانده...
چهارشنبه 28 مهرماه سال 1389 00:57
به دلم مانده که یک بار از سوی تو محبت ببینم برایم آرزو شده که یک کلام عاشقانه، از سوی تو بشنوم به تو دلبستم ، من عاشقی دلشکسته هستم تا چشمانم را باز میکنم تو را یاد میکنم تا میخواهم چشمانم را بر روی هم بگذار یاد تو نمیگذارد که آرام بخوابم اگر هم شبی با آرامش میخوابم خواب تو را میبینم حتی دیدن تو در خواب نیز مرا عاشقتر...