-
قلب عاشقم فدای تو
شنبه 17 مهرماه سال 1389 20:27
مال منی، نفسهای منی، عشق منی تو زندگی با تو آرام آرام است، آرامش لحظه های منی تو چقدر این دنیا زیباست ، زیبایی دنیای منی تو میدرخشد خورشید در قلب آسمان آبی ، نورانی ترین صحنه ی زندگی منی تو عشق کلامیست جاودانه ، معنای واقعی عشقی تو این راه بی پایان است ، اول راه من و توییم و آخر راه از عشق هم مردن میشنوم صدای عشق را...
-
پاییز طلایی من
جمعه 16 مهرماه سال 1389 22:13
یک لحظه خودم را در کوچه ای پاییز زده دیدم یک عمر عاشق پاییز شدم فصل طلایی من ، زیباترین فصل سال در برابر چشمهای من در این کوچه باغ پاییزی ،اگر بی احساس هم باشی این فصل رویایی تو را به اوج احساس خواهد برد حالا من هستم و قلب پر احساسم و یک دنیا برگهای طلایی از آسمان می بارد برگ ، بر روی زمین ریخته یک دریای برگ دنیا...
-
عاشق
شنبه 3 مهرماه سال 1389 11:30
روزی شخصی در حال نماز خواندن در راهی بود و مجنون بدون این که متوجه شود از بین او سجاده اش عبور کرد مرد نمازش را قطع کرد و داد زد هی چرا بین من و خدایم فاصله انداختی مجنون به خود آمد و گفت من که عاشق لیلی هستم تورا ندیدم تو که عاشق خدای لیلی هستی چگونه مرا دیدی
-
نامه ای برای یک بی وفا
چهارشنبه 31 شهریورماه سال 1389 12:03
چند وقت پیش بود که در لا به لای متنهام این متن رو دیدم که قبلا نوشته بودم اما هنوز توی دفتر عشق نذاشتم. تصمیم گرفتم این متنو بذارم توی صفحه ای دیگر از دفتر عشقم تا شما عزیزان هم بخونید. به نام کلام دروغین عشق چند وقتی بود که میخواستم برای تو درد این فلبی را که شکستی و رفتی بنویسم اما تا میخواستم بنویسم قطره های اشکم...
-
به خاطر تو بود
سهشنبه 23 شهریورماه سال 1389 13:31
به خاطر تو بود ترک آن اتاق سوت و کور به خاطر تو بود که رفتند غم و غصه هایی که در دلم بود زندگی من ، سرد و بی روح بود ، دستانم مثل یخ ،مثل یخ بود به خاطر تو بود که شب نشین شدم هر شب خیره به آسمان پر ستاره شدم عادت کرده ام به شنیدن صدایت خاطره ی روز اول دیدار هنوز نرفته از یادم با یاد تو ، با لحظه ای اندیشیدن به چشمان...
-
حرف دل
یکشنبه 21 شهریورماه سال 1389 12:57
تو هستی ، تو در قلب منی و همچنان قلبم می تپد تو مال منی ، همه ی هستی منی و همچنان بودنت به من امید میدهد روزهای پر از دلواپسی چرا نمیگذرد این لحظه های دلتنگی تو هستی ، تو مال منی و همچنان لحظه ها که میگذرد بیشتر به تو دل میبندم میترسم ! کاری کن که آرام بگیرم ، محبتی کن تا از درد عشق نمیرم لحظه های عاشقی نه انگار...
-
لحظه های سرد
پنجشنبه 11 شهریورماه سال 1389 11:40
این شبها ، شبهای عاشقی خواب به چشمانم نمی آید ، همان کابوس همیشگی این شبها ، شبهای دلتنگی میدانم ، نمیدانی ، سخت است این راه زندگی تا چشمانم را بر روی میگذارم فکر تو نمیگذارد که آرام بخوابم تو چه کردی با من ، اینگونه نبودم هیچگاه چه آوردی بر سر من،ای خدا آزاد کن مرا از این شکنجه گاه نمیخواستم عاشق شوم ، عشق به سراغم...
-
عشق مال قصه هاست
پنجشنبه 11 شهریورماه سال 1389 11:36
وقتی گریه کردیم همه گفتند بچه ای وقتی خندیدیم گفتند دیوونه ای جدی بودیم گفتند مغروری شوخی کردیم گفتند سنگین باش سنگین بودیم گفتند افسرده ای حرف زدیم گفتند پر حرفی ساکت شدیم گفتند عاشقی حالا که میگیم عاشقیم . همه میگن اشتباست عشق مال قصه هاست
-
یکی بود یکی نبود!
شنبه 6 شهریورماه سال 1389 16:00
وقتی عاشقم بود دوسش نداشتم وقتی عاشقش شدم دیگه دوستم نداشت الان فهمیدم چرا اول هر قصه ای می گن یکی بود یکی نبود...
-
میخواهم تو را...
شنبه 6 شهریورماه سال 1389 14:40
میخواهم تو را ، در همین لحظه، همینجا نیاز دارم به تو ، به تو ای عشق بی همتا میخواهم تو را ، میخواهم تو را ، در همین لحظه ، همینجا طاقت ندارم دیگر، حس کن احساس این دل تنها را بیا آغوشم باز است برایت ، بیا که بدجور تشنه ام برای بوسیدن لبهایت میخواهم تو را ، در همین اوج بی قراری ام ، در سکوت تلخ اتاق خالی ام میخواهم تو...
-
مفهوم زندگی!
سهشنبه 2 شهریورماه سال 1389 11:45
شکی برای شوق شوقی برای درس درسی برای میز میزی برای کار کاری برای نان نانی برای تخت تختی برای خواب خوابی برای مرگ مرگی برای سنگ سنگی برای یاد یادی برای اشک . . . این است مفهوم زندگی!
-
غوغایی به پا خواهم کرد
شنبه 23 مردادماه سال 1389 10:17
می نویسم برای تو ، برای او و برای همه می نویسم از عشق پس بخوان ای عاشق این احساس مرا.... مینویسم تا بدانی عشق به چه معناست ، عشق سرآغاز چه حادثه ای است.... می نویسم تا بخوانی احساس مرا و درک کنی عاشق بودن را ..... اگر عشق برایت پر درد و تلخ است مینویسم تا برایت معنایی شیرین و ماندگار داشته باشد..... از عشق نوشتن احساس...
-
رویای بودنت
یکشنبه 17 مردادماه سال 1389 11:40
نمیخواهم به نبودنت فکر کنم از آن روز که آمدی همیشه قلبم برای با تو بودن میتپیده نمیخواهم به لحظه ی رفتنت فکر کنم اینک که با تو هستم ، نمیخواهم روزی بیاید که ببینم بی تو هستم تو در کنارم نیستی و من در گوشه ای مثل یک برگ خشکیده افتاده ام و بی جان هستم میترسم از کلمه بی وفایی ، وای به آن روزی که بی وفایی ببینم میترسم از...
-
بی خیالت نمیشوم
سهشنبه 12 مردادماه سال 1389 18:24
هر چه تو را نگاه میکنم سیر نمیشوم با داشتن تو ، حتی با غصه های بازی این زمانه پیر نمیشوم تو به من محبت برسان ، من با بی محبتی هیچکس دلگیر نمیشوم تو تنها در قلب من باش ، در این راه نفسگیر زندگی ، همنفسم باش قلبم با قلب هیچ غریبه ای درگیر نمیشود اسیری بودم در قفس تنهایی حالا گرفتارم در قلب تو مطمئن باش با هیچ کلیدی آزاد...
-
صدای گریه
یکشنبه 3 مردادماه سال 1389 14:24
صدای گریه می آید صدای ناله ی دلی آشفته می آید صدای تپشهای یک قلب عاشق می آید صدای درد دل های دلی می آید که بدجور گرفتار است در قلبم دارم عشق تو را ، باور نمیکنم شکسته ام قلب مهربان تو را ببخش این قلب ساده ی مرا ، خیلی دوستت دارم این را باور کن ای عشق بی همتا صدای گریه می آید ، یا چشمانم بهانه میگیرد ، یا دلم در این...
-
بدجور عاشقتم
شنبه 26 تیرماه سال 1389 15:25
تو آنقدر مهربانی که مهربانتر از تو ندیده ام طعم شیرین عشق را تنها با تو چشیده ام از آن لحظه که تو آمدی تنها این را از قلبم شنیده ام دوستت دارم نقاشی خودم را در کنار تو بر روی دیوار اتاقم کشیده ام همه می گویند تو دیوانه ای نمیدانند برای داشتن تو چه سختی ها کشیده ام تو باور کن که من برای داشتن عشق پاکی مثل تو لحظه ها را...
-
تو را که دارم...
چهارشنبه 23 تیرماه سال 1389 12:39
تو را که دارم دنیا مال من است دیگر آرزویی ندارم ، همان یک آرزوی من ، همیشه با تو بودن است صدای تپشهای قلبم هنوز باور ندارم که عاشقم هنوز باور ندارم که بدون تو هیچم اگر تو نباشی ... آری عزیزم ... میمیرم تو را که دارم ، عشق را با تمام وجود حس میکنم لطافت عشق را لمس میکنم ، برای چند لحظه نفس را در سینه حبس میکنم و یک نفس...
-
ما ، مثل عشق
چهارشنبه 23 تیرماه سال 1389 12:37
مثل من تنها بودی مثل من همسفر غمها بودی مثل من در انتظار یاری با وفا بودی در آرزوی داشتن عشقی بی ریا بودی حالا دیگر من تنها نیستم و تو همان یار باوفای منی تو نیز دیگر تنها نیستی و تمام هستی منی حالا دیگر من عاشق زندگی ام چون تو زندگی منی حالا تو نیز مثل من عاشق طلوع فردایی شب را با آرامش میخوابی چون مثل من عاشق فردایی...
-
دیوانه ی عشقت
چهارشنبه 23 تیرماه سال 1389 12:36
نفس میدهی به من ای هم نفسم با آن احساس زیبایت جان میدهی به من ، عشق من چه روزهای آرامی دارم با تو ، چه زیبا میشود این زندگی با تو کاش زودتر تو را میدیدم ، کاش زودتر با قلب مهربانت آشنا میشدم تو چه کردی با دلم ، دلم بدجور عاشقت شده تو چه هستی عشق من ، مرا دیوانه ی خودت کردی از چشمانت بنویسم یا از قلب مهربانت از احساست...
-
نمیتوانم فراموشت کنم
چهارشنبه 9 تیرماه سال 1389 14:44
تو که میخواستی امروز بروی پس چرا دیروز با من عهد بستی تو که میخواستی امروز مرا تنها بگذاری پس چرا دیروز مرا عاشق خودت کردی به یادت است حرفهای روز اول آشنایی را به یادت است قول و قرارهای آن روز بارانی را به یادت است فریاد دوستت دارم را به یادت است از اول کوچه دویدن، به شوق در آغوش کشیدن من را میگفتی میخواهم دنیا نباشد...
-
راز خوشبختی
چهارشنبه 2 تیرماه سال 1389 17:31
بگذار از اینکه با توام آرام باشم جدا از غم و غصه های روزگار باشم سرپناهی باش برای عشقم مرحمی باش برای دردم بگذار از اینکه با توام صبور باشم در خزان سرد زندگی در انتظارت باشم تو از دور دستها بیایی و من نظاره گرت باشم طلوعی باش در شبهای تارم ،تا این دلتنگی و انتظار غروب کند عزیزم بگذار از اینکه عاشق تو ام لحظه های خوشی...
-
آواره تنها
دوشنبه 17 خردادماه سال 1389 11:07
در گذر از کوچه تنهایی ، خاطرات گذشته دوباره زنده شدند! خاطراتی به رنگ غم ، غصه هایی که رها نمیشوند از من! نقش برگهای خزان بر روی دلی با حال و هوای دلگیر! دلتنگ بارانم ، چگونه اشک بریزم ، در جستجوی یک سرپناهم! تا به امروز سرپناه من همان تنهایی دیروز ، تا به حال ندیده ام یاری بهتر از آن غم بیمار! آیا کسی فهمید که چرا...
-
درد و دل با دلم
پنجشنبه 13 خردادماه سال 1389 16:11
آرام باش ای دل شکسته خورده ام ، می دانم که غم بزرگی داری و این روزها حوصله ما را نداری ! می دانم که در غم از دست دادن عشق به عزا نشسته ای ! آرام باش که زندگی ارزش اینهمه غم و غصه را ندارد! می دانم که از درد تنهایی نایی نداری و دیگر غروری نیز درونت نمان ده بی خیال باش و مثل او هیچ غمی نداشته باش ! ای دل بی طاقتم او رفت...
-
هنوزم در پی اونم
پنجشنبه 13 خردادماه سال 1389 14:43
هنوزم در پی اونم که می شه عاشقش باشم مثل دریای من باشه منم چون قایقش باشم هنوزم در پی اونم که عمری مرحمم باشه شریک خنده و شادی رفیق ماتمم باشه هنوزم در پی اونم که عشقش سادگی باشه نگاه های پراز مهرش پناه خستگیم باشه میگن جوینده یابنده است ولی پاهای من خسته است من حتی با همین پاها میرم تا حدی که جان است. هنوزم در پی...
-
متهم ، ولی بی گناه
سهشنبه 4 خردادماه سال 1389 17:03
حالا که به خاطر تو بر روی دلم پا گذاشتم چند لحظه نیز به من نگاه بینداز! حالا که به خاطر تو از صبح تا شب گریه میکنم ، یک لحظه نیز به حرف دلم گوش کن! چرا به بیراهه میروی ، دیگر بهانه هایت برایم تکراری شده ، بی وفایی کار همیشگی ات شده! نمیخواهم اینبار نیز من مجرم این قصه ی تلخ باشم، نمیخواهم اینبار هم من متهم ردیف اول...
-
خیالی نیست
یکشنبه 2 خردادماه سال 1389 11:10
عاشق ستاره ام اما هیچگاه به او نمیرسم! درد دوری ، درد همه عاشقان است ، اما درد من دردی تازه است که بی دواست، عشق من بی ریاست ، اگرچه همیشه بی صداست ، بشنو صدای گریه هایم را که این غمی ناآشناست! عاشق عشقی هستم که هیچگاه به او نمیرسم ، میدانم چه لذتی دارد در کنار او بودن اما هیچگاه نمیتوانم در کنار او باشم ، برایش از...
-
چرا مرا تنها گذاشتی؟
شنبه 1 خردادماه سال 1389 15:33
چشمانم را باز کردم و تو را دیدم ، عاشقت شدم اما تا یک لحظه چشمهایم را بستم دیگر تو را ندیدم! دیگر به شکستن عادت کرده ام ، آنقدر سوخته ام که خاکستر شده ام! آنقدر بی وفایی دیده ام که خودم نیز بی وفا شده ام! آنقدر اشک ریخته ام که دیگر همه جا را خیس میبینم ، آنقدر لحظه های زندگی را با غم و غصه سپری کرده ام که برای همیشه...
-
رویای عشق من
پنجشنبه 30 اردیبهشتماه سال 1389 15:28
دیدنت در خواب نیز برایم شیرین است دیدنت در رویاها برایم دلنشین است تو در رویاهای منی تو شبها در آسمان تاریک دلم ، ماه منی دیدنت در خواب آغاز یک روز زیباست به عشقت میگذارنم روزها و شبها را تا بیاید لحظه ای که شب و روز در کنارت باشم تو خوابی و من در آغوشت باشم تو از خواب بیدار میشوی و من نظاره گر آن روی ماهت باشم تمام...
-
خیال باطل
چهارشنبه 22 اردیبهشتماه سال 1389 19:13
برای دانلود دکلمه شکلات روی عکس کلیک راست کرده و گزینه Save Target As را بزنید صدایت هنوز در گوشم است تکرار حرفهای عاشقانه ات در قلبم، عذاب هر روزم است اینکه دلی میشکند و اشکی میریزد عادت لحظه های عاشقانه است کاری نمیتوان کرد ، حرفی نمیتوان زد ، مقصر دل من است همیشه میگفتم اینبار دیگر اشتباه اول و آخر من است . ولی...
-
مرا فراموش کن
دوشنبه 16 فروردینماه سال 1389 14:04
برو که تو لایق قلب پاکم نیستی تو برایم یک عشق واقعی نیستی برایم همیشگی نیستی ، ماندنی نیستی برو که دیگر دوستت ندارم ، راستش را بخواهی دلم را به تنهایی هدیه داده ام برو که دیگر برایم عزیزترین نیستی ، قلب من بازیچه دست تو بود ، تو برایم هیچکس نیستی! دیگر به وجودت هیچ نیازی ندارم ، عشق را مقدستر از آن میدانم که تو را...