قلبت را لمس میکنم ، تو را حس میکنم ، همه وجودمی ...
آرامم میکنی ، مرا درگیر نگاهت میکنی ، تو آخر مرا دیوانه خودت میکنی
دوست داشتنم تمامی ندارد ، هیچ کس جز تو در قلبم جایی ندارد
قلبم جز تو سرپناهی ندارد ، تو مال منی ، این با تو بودنها حدی ندارد
و تکرار میشود ، در هر تکرار حسی تازه پیدا میشود
هر حسی به وسعت عشقمان ، هر عشقی برای قلبمان
تمام لحظاتم شده ای ، منی که تمام زندگی ام را به پای تو ریخته ام
کاش زودتر تو را میدیدم که اینگونه زندگی ام تا به اینجا بیهوده هدر نرود
و حالا میفهمم زندگی چیست ، حالا که با توام میفهمم عشق چیست
قبل از آمدنت نه حسی بود ، نه حوصله ای ، من بودم و تنهایی و روزهای بی عاطفه
حالا پر از احساسم ، لبریز از تو و غرق در عشق
هیچکس نمیرسد به ما ، آنقدر ها دور شده ایم که هیچکس نمیبیند ما را
رفته ایم به جایی که تنهاییم
در آغوش هم آرامیم ، و اینجاست که فقط تنها صدا ، صدای نفسهای ماست
اگر تپشهای قلبمان بگذارند ، تنها صدا ، صدای زمزمه دوستت دارمهای ماست
کاش میشد همیشه همینجا من و تو تنها بمانیم
همینجا برای هم قصه عشق را بخوانیم
با صدای لالایی هم درگیر در آغوش هم آرام تا ابد بخوابیم....
تا عشقمان ابدی شود ، و این عشق برای کسی هیچگاه تکرار نشود