من افسانه هستم به من گوش کن دمی یاد خود را فراموش کن ... من افسانه ای از تبار شبم ... طنین صدایی چو رویای آب ... من الهام بخش سکوت نسیم تمنای چشمی در آغوش خواب من افسانه ای از حضور توام در آتش سرای هجوم نیاز مقدس ترین واژه ی بی دلی مصلای نوری به وقت نماز من افسانه ای از مصادیق صبح همای سعادت به بام جهان چونان مهر ، مهر آفرین ، سر فراز نوید طلوعم ... به وقت نهان من افسانه ای از کتاب وصال چو سیمرغ عطار ، بر قاف نور بسان ترنجی به فرش هنر چو آتش ، نشانی به سینای طور من افسانه ای هم نفس با خیال نفس تا نفس سینه تا سین سِرّ هجوم سپاهی به دیوی سیاه نفوذ تباهی به دنیای بِرّ من افسانه ای نا تمام از غمم تمام وجودم پر از عشق یار غم و عشق همزاد و یار همند گره خورده بند دلم با نگار
مدیر وبلاگ
پنجشنبه 7 مهرماه سال 1384 ساعت 05:09 ق.ظ