درد عشق امیر یوسف

غوغای عشق در دفتر عشق امیر یوسف

درد عشق امیر یوسف

غوغای عشق در دفتر عشق امیر یوسف

ثانیه

در حضور واژه های بی نفس
صدای تیک تیک ساعت را گوش کن
شاید مرهم درد ثانیه ها را پیدا کنی

در پهنای بی کرانه تفکر از خویش به کیش خواهم رسید تا از دالان پرخروش محبت اب حضور را برداشت کنم و در این میان جبیره ی فراق را بر دل خواهم زد و به مثال چوک و هزاردستان در بهشت اشتیاق نغمه ی اشنایی را سر خواهم داد و با گامهای سره به دنبال تلالو زرنگار انتظار از پل جنون راهی جزیره مجنون خواهم گشت و سوار بر بادهای بی اقلیم حماسی از کنار پنجره های تجلی به سوی دیار تحیر کوچ خواهم نمود و توشه ره را در کوله پشتی معراج از خلعت فنا؛ خوشه معنا و اب استغنا پر خواهم داشت تا حماسه ی جود الهی را با نگاهی فارغ از نگاه جمادی احساس نمایم و در این حال فضاله ی قدح را به رسم رندانگی در کیش عروج خواهم نوشید و به مثال عشاقان دیار وصل در گود کارزار الهی کباده ی مستی خواهم زد و فریاد هستی . تا شاید بدین سان سرسرای هبوط را جانی دوباره بخشم و کویر دل را در مسلخ عشق قربانی نمایم و طاق اسمان جاودانگی را با نقش تحیر ازین بندم و اذان عشق را در وقت ایمان جاری سازم تا صور منیع راحله ی تحول را با چشم دل احساس نمایم و به سهای اکبر در اسمان کرامات خداوند بالباب بدل گردم...

کاش میشد

کاش عشق هم به سادگی دوست داشتن بود   

کاش می شد ساده ازش گذشت    

ساده فراموشش کرد