شاید امشب آن شب پرستاره نیست
در پشت پرده سیاه شب خورشیدی نیست
چرا بنشینم به انتظار فردای روشن
وقتی نیستی چرا بی قرار بمانم چرا امشب را به شوق دیدنت بیدار بمانم
یاد آن لحظه ها حسرت آن روزها
نگاه به خاکستر شدن خاطره ها ، چه کنم در دل یاد تو را
با اینکه رفته ای ، اما تا ابد با منی
نه آنگونه که در کنارم باشی و مرا شاد کنی
اینگونه که با یادت قلبم را میسوزانی
شاید امروز آن روز عاشقانه نیست
از نگاه این آسمان ابری پیداست که امشب هم ستاره ای در آسمان نیست
دلتنگی ها و آن چشم انتظاری ها
دوستت دارم ها و آن درد دلها
آن شور و شوق عشق چه معنایی داشت برای منی که اینک عشق را نمیبینم
این سرگذشت من است و سرنوشت این قلب
قلبی که آنقدر برای تو میتپید که هوای زندگی ام را زیر و رو میکرد
و اینجا که نشسته ام ، هوای دلم آنقدر گرفته که شاید قلبم از تپش بیفتد
نه این را تکرار میکنم که بی وفایی ، نه همه جا فریاد میزنم که تو پر از گناهی
تو باعث آمدن غمهایی ، تو رفتی و من مانده ام و تنهایی
خواستم با تو پرواز کنم ، نه اینکه با بالی شکسته پرواز تو را تماشا کنم
خواستم با تو عاشقانه زندگی کنم
نه اینکه با تنهایی این روزهای سرد را لحظه شماری کنم
خواستم عشقم را به تو ثابت کنم
نه اینکه اینجا بخواهم همه چیز را فراموش کنم
و امشب و دیروزی که گذشت یکی از آن لحظه هایی بوده که بی تو گذشت
گرچه میگذرد این لحظه ها
چه سخت تحمل میکند دلم نبودت را
سلام دوست عزیز وبلاگ زیبایی داری من خوشم اومد برای همین لینکت کردم اگه مقدوره شما هم لینک کنید باتشکر
خدایا, کسی را که قسمت دیگریست, سر راهمان قرار نده!!!
تا شبهای دلتنگیش برای ما باشد, و روزهای خوشش برای دیگری...!!!!!!!!!
وبلاگت خیلی بی روحههههههههه
میتوانم بپرسم ایا عشق شما زمینی است یانه؟؟؟
منظورم اینست هم اکنون زنده است؟؟؟؟
به وبلاگم بیاید جواب بدید ممنون میشم