درد عشق امیر یوسف

غوغای عشق در دفتر عشق امیر یوسف

درد عشق امیر یوسف

غوغای عشق در دفتر عشق امیر یوسف

شعر بی پایان من

رفت تنهایی، آمد جای آن یک عشق آسمانی
شکست شیشه غمها
شد روزگارم مثل آن روزها،روزهایی که با تو بودم و تو در کنارم
مگر اینکه این روزها تنها از درد دلتنگی بنالم!
ناله های من نیز همراه با نفسهای دلتنگیست
این حال و هوایی که در من میبینی همیشگیست
همین یک ذره غباری هم که بر روی دلم نشسته
از خستگی لحظه های دوریست.
نه در رویاهایم تو را سوار بر اسب سفید میبینم نه مثل پرنده در آسمانها
من تو را بی رویا ،همینجادر کنار خودم میبینم
که نشسته ای بر روی پاهایم
خیلی خوب فهمیده ای که چقدر دوستت دارم
من تو را دارم ،فقط تو را
تا به حال دیده بودی دیوانه ای همچو من را؟
چند لحظه به وسعت تمام لحظه ها
نگاهت میکنم و همین میشود که من تو را حس میکنم
یک احساس بی پایان که تو را در بر گرفته و درونم را از عطر حضور
عاشقانه ات پر کرده
تویی قبله راز و نیازهایم
دستانت را به من سپرده ای و گرم شده دستهایم...
تو اینجا هستی و من همانجا
احساس میکنی تپشهای قلب من را؟
یک عمر ، یک دنیا احساس را بر روی دوشم میکشانم
تا برسم به جایی که هنوز هم خستگی در تنم نباشد
آنقدر عاشق باشم که هنوز همه وجودم گرم باشد
تو در قلبم باشی و من دیوانه ات باشم
تا همینجا همین خط،بگذار آخر خطمان را نشانت دهم
آخر خط ما یک نقطه چین است...
میخواهم همه بدانند که عشقمان ابدی است...

نظرات 1 + ارسال نظر
ستاره چهارشنبه 10 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 10:08 ب.ظ http://star-tanha.blogfa.com

کاش می دانستی و می فهمیدی که برای داشتنت....... دلی را به دریا زدم که از آب واهــــــــمه داشت‎

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد