-
«حبیب» به دیدار خانواده «مرتضی پاشایی» رفت
چهارشنبه 28 آبانماه سال 1393 09:42
موسیقی ما – شب گذشته در حالی که خانه پدری مرتضی پاشایی میزبان تعداد زیادی از هالی هنر بود، «حبیب محبیان» نیز به دیدار خانواده پدری این خواننده پاپ آمد. به گزارش «موسیقی ما»، حبیب در ابتدا با تنی چند از حاضرین در جمع خوش و بش کرد و سپس با خانواده پاشایی ابراز همدردی نمود. هنرمندانی همچون رضا بنفشه خواه، ایرج نوذری، علی...
-
غرق در عشقت
یکشنبه 27 بهمنماه سال 1392 18:49
قلبت را لمس میکنم ، تو را حس میکنم ، همه وجودمی ... آرامم میکنی ، مرا درگیر نگاهت میکنی ، تو آخر مرا دیوانه خودت میکنی دوست داشتنم تمامی ندارد ، هیچ کس جز تو در قلبم جایی ندارد قلبم جز تو سرپناهی ندارد ، تو مال منی ، این با تو بودنها حدی ندارد و تکرار میشود ، در هر تکرار حسی تازه پیدا میشود هر حسی به وسعت عشقمان ، هر...
-
هوای عاشقانه ما
سهشنبه 2 مهرماه سال 1392 13:54
همیشه گفته بودم مال منی ، تو هوای نفسهای منی به بودنت میبالم ، من به این حس مینازم ، و عشق را با من و تو میسازم هیچگاه خودم را نمی بازم تو با یک نگاه مرا به کجاها کشاندی من تو را با عشق به همه جا میکشانم از ساحل عشق ، تا قله خوشبختی ها ، در زیر این باران ، تا اوج ابرها من و تو و حس همیشه با هم بودن ، در کنار هم بودن و...
-
سزای تو
چهارشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1392 10:02
دل شکسته بود ،راهی نداشت ، رفت و هیچ جای صحبتی نگذاشت فکر میکرد به سوی او میروم ، هر جا برود من مخالف او میروم در فکر او ننشسته ام ، تمام درهای خاطره ها را بر روی دلم بسته ام من برای خودم رفتم و او برای دلش ، بی خیال که هر چه آمد بر سرش نه لحظه ای که از او یادی کنم ، نه یک لحظه که فکر برگشتن کنم او ارزشی نداشت ، این...
-
گرمای عشق در قلبمان
پنجشنبه 3 اسفندماه سال 1391 16:46
نمیبینم زیبایی های دنیا را آنگاه که تویی زیبایی های دنیایم نمیشنوم صدایی را آنگاه که صدای مهربانت در گوشم زمزمه میشود و مرا آرام میکند آن عشقی که میگویند تو نیستی تو معنایی بالاتر از عشق داری و برای من تنها یک عشقی.... از نگاه تو رسیدم به آسمانها ، آن برق چشمانت ستاره ای بود که هر شب به آن خیره میشدم باارزش تر از تو ،...
-
اولین و آخرین بی وفا
پنجشنبه 3 اسفندماه سال 1391 16:46
و آخرین کسی که در قلبم نشست ، بدجور دلم را شکست ... و آخرین بوسه ای که بر روی لبانم نشست ، احساس کردم تنها هوس است و این اولین اشتباه بود ، که بی خیال تو نشدم ، باز هم از التماس ها و بی قراریها خسته نشدم و این اولین گناه من بود ، که صدها بار به آغوش تویی آمدم که فکر میکردم پر از عشق است پیش خود میگفتم تو زلالی مثل آب...
-
زیر خاکستر عشق
یکشنبه 15 بهمنماه سال 1391 11:35
شاید امشب آن شب پرستاره نیست در پشت پرده سیاه شب خورشیدی نیست چرا بنشینم به انتظار فردای روشن وقتی نیستی چرا بی قرار بمانم چرا امشب را به شوق دیدنت بیدار بمانم یاد آن لحظه ها حسرت آن روزها نگاه به خاکستر شدن خاطره ها ، چه کنم در دل یاد تو را با اینکه رفته ای ، اما تا ابد با منی نه آنگونه که در کنارم باشی و مرا شاد کنی...
-
چشم انتظار همنفسم
یکشنبه 15 بهمنماه سال 1391 11:33
دوستت دارم ای عاشقانه ترین لحظه ی زندگی ام ، تو را میخواهم ای تو که آنقدر دور شده ای از من که دیگر نمیبینمت ، و این قلب من است که شاید حسرت داشتن تو را برای همیشه داشته باشد دوستت دارم ای تو که هر چه فکرش را میکنم برای من برای قلبم و احساسم مثل و مانندی نداری و می آیم به سویت ، دنبال میکنم عطر و بویت ، پا میگذارم جای...
-
بی وفا
دوشنبه 4 دیماه سال 1391 19:22
بی خیال تر از همیشه ای ، بی وفاتر از گذشته ای ، با آن دل سنگت مرا تنها گذاشتی و داری میروی... نه فکر آنکه مرا وابسته کرده ای به خودت ، نه یاد آنکه خاطره ها نمیسوزاند دلت ... و میسوزاند دل من را هر چه خاطره بینمان گذشته ، و عذاب میدهد این دل خسته ... خواستم لحظه ای به بی تو بودن فکر کنم ، دیدم که نمیتوانم ، چه برسد به...
-
هوای آلوده دلت
یکشنبه 19 آذرماه سال 1391 10:20
هوای سرد دلها ، در آغوش گرم عشقها! با دلی نا امید از همه چیز ، با لبی خشکیده از یک چیز و این حادثه ی ناچیز این رفتن بیهوده است ، اگر نماند هوای جاده آلوده است ، خیالش از همه چیز آسوده است اما دلش در خیالات باطل به خواب رفته است! هم خواب و هم بیداری ! خواب و بیداری اش مثل هم است ، تمام فکرش پیش دل است ، تمام ذکرش آه غم...
-
آه این دل
چهارشنبه 15 آذرماه سال 1391 11:24
مدتی است از شکسته شدن این دل گذشته ، هنوز قطره هایی از اشکهای آن روزها بر چشمانم نشسته ، حالم بهتر نیست از این دل خسته ... نمیدانم کیستی ، غریبه ای یا آشنایی ، تنها میدانم تو برای دلم یک بی وفایی نه به فکرت هستم نه در حال فراموش کردنت ، شاید دلم باشد در حال یاد کردنت یاد میکند از تویی که از یاد برده ای مرا ، از یاد...
-
فصل عشق من
چهارشنبه 17 آبانماه سال 1391 21:02
به وسعت پاییز ، زندگی بدون خزان سبز نیست اطرافم پر از برگهای زرد است ، درون پاییز یک دنیا حرف است ، دلم تنگ است ، دلم تنگ است و یک عالمه درد دل در یک فصل نو ، و من همچنان قدم میزنم میروم در حالی که برگها نیز همسفر پاهای خسته من هستند در حالی که صدای همه برگها در آمده ، و این خش خش برگهاست که مرابه این باور میرساند...
-
او رفته بود...
چهارشنبه 17 آبانماه سال 1391 20:59
نه شوقی برای ماندن ، نه حسی برای رفتن ، نه اشکی برای ریختن ، نه قلبی برای تپیدن نه فکر اینکه تنها میشوم ، نه یاد آنکه فراموش میشوم بی آنکه روشن باشم ، خاموش شدم ، غنچه هم نبودم ، پرپر شدم بی آنکه گناهی کرده باشم ، پر از گناه ، یخ بسته ام دیگر ای خدا... تحملش سخت است اما صبر میکنم ، او که دیگر رفته است ، با غمها سر...
-
گرفته دلم
چهارشنبه 17 آبانماه سال 1391 20:58
گرفته دلم ، کجایی که آرامم کنی ، کجایی که این غم یخ زده را در دلم آب کنی گرفته دلم ، کجایی که به درد دلهایم گوش کنی ، کجایی که مرا با بوسه هایت گرم کنی... نیستی و من در حسرت این لحظه ها نشسته ام ، نیستی و من بیشتر از همیشه خسته ام در لا به لای برگهای زندگی ، نیست برگی که از تو ننوشته باشم ، نیست روزی که از تو نگفته...
-
عشق بر باد رفته
یکشنبه 5 شهریورماه سال 1391 23:22
زمانی بود که در دلم نشستی ، با تمام وجود دلم را شکستی رفتی و آن روزها گذشت ، نه یادی کردی از من ، نه گرفتی سراغی از دل من یادم می آید لحظه رفتنت گفتی دیگر نه تو نه من! نمیخواهم بازگردم به گذشته ، باز هم مثل گذشته تکرار میکنم که گذشته ها گذشته اما شاخه ای که شکسته ، دیگر نشکفته.... دلی که شکسته دیگر به هیچ دلی...
-
بودنم بسته به بودنت
یکشنبه 5 شهریورماه سال 1391 23:17
اینکه در قلبمی ، باور کرده ام که تا ابد مال منی ، حتی اگر نباشی حتی اگر مرا نخواهی تو نمیدانی وسعت عشقم را ، چگونه آهسته بگویم وقتی نمیشنوی صدای فریادم را... لحظه های نبودنت تصویریست از یک شب بی ستاره از آن شبهایی که بی قرارتر از دلم دلی بی تاب نیست بدان قدر دلی را که مثل آن در پی عشقش نیست! تو نمیدانی به خاطرت با گذر...
-
یکی بود یکی نبود
یکشنبه 5 شهریورماه سال 1391 23:11
یکی بود یکی نبود ، من بودم و تو نبودی زیر سقف اتاق تنهایی ، تو را میخواستم و رفته بودی یکی عاشق بود ، یکی بی وفا من مثل شیشه شکستم و تو خرده شیشه ها را گذاشتی زیر پا یکی به انتظار ، یکی بی خیال من در انتظارت نشستم و تو شدی حسرتی در این انتظار یکی بود یکی نبود ، من بودم و تو رفته بودی برای پیدا کردنت هیچ ردپایی از خودت...
-
یادت باشد!
شنبه 17 تیرماه سال 1391 15:44
یادت باشد که مرا آرزو به دل گذاشتی مرا در حسرت همه چیز گذاشتی... وقتی دیدنت از آن دور دستها نیز آرزوی من است نگاه به چشمانت را در خواب میبینم یادت باشد که مرا بدجور به انتظار گذاشتی در آن ساحل عاشقی آنقدر منتظرت نشستم که سرزمینم به وسعت یک کویر شده دلم خشک خشک تشنه ی قطره ای محبت شده یادت باشد که پا گذاشتی بر روی همه...
-
تاریخ عشقمان
یکشنبه 11 تیرماه سال 1391 11:55
آنچه بین من و تو است عشق است آنچه احساسات مرا زنده نگه داشته وجود تو است نمیسوزم آنگاه که تو هستی چراغ روشن بخش قلب عاشقم.... نمیمیرم آنگاه که تو هستی نفس در سینه ام نمیترسم آنگاه که تو را مال خودم میبینم آنچه مرا به تو نزدیکتر میکند ، محبتهای تو است این آغوش من است که آغوشت را هر لحظه بهانه میکند نمیرنجم از بازی...
-
عشق من عاشقتم
یکشنبه 11 تیرماه سال 1391 11:52
اگر نفسی در سینه است تو خودت میدانی برای تو نفس میکشم برای تویی که تمام وجودم هستی تویی که به خاطرت گذشتم از همه چیز بی تو جای من در اینجا نیست تمام قلبم خلاصه میشود در عشق تو تمام نگاهم فدا میشود در عمق چشمان تو بی وفا نشده ام که روزی دل بکنم از دنیای عاشقانه تو دنیایی که درونش آرامم ، تا تو باشی من نیز تنها با تو...
-
در خیال عشقت
چهارشنبه 23 فروردینماه سال 1391 23:36
چشمهایم را بسته ام ، تا تو را ببینم ببینم که در کنارمی ، سرم بر روی شانه هایت است و تو فقط مال منی حس کنم گرمای وجودت را ، فراموش کنم همه غم های دنیا را ... چشمهایم را بسته ام ، تا تو را در آغوش بگیرم تا همانجا در کنارت ، برایت بمیرم... شاید تنها در خیالم با تو باشم و همیشه عاشق این خیالات باشم... خیالی که لحظه به...
-
خداوندا
جمعه 26 اسفندماه سال 1390 15:25
خدایا هرکس به یادم هست به یادش باش اگر کنارم نیست کنارش باش اگر تنهاست پناهش باش و اگر غم دارد غمخوارش باش.... خداوندا آنگونه زنده ام بدار که نشکند دلی از زنده بودنم و آنگونه بمیرانم که به وجد نیاید کسی از نبودنم خداوندا عزیزانی دارم رسمشان معرفت و یادشان صفای دل پس آنگاه که دست نیاز سوی تو می آورند پر کن از آنچه در...
-
خداوندا نمی دانم
یکشنبه 14 اسفندماه سال 1390 13:50
خداوندا نمی دانم در این دنیای وانفسا کدامین تکیه گه را تکیه گاه خویشتن سازم نمیدانم نمی دانم خداوندا در این وادی که عالم سر خوش است و دلخوش است و جای خوش دارد. کدامین حالت و حال و دل عالم نصیب خویشتن سازم نمی دانم خداوندا به جان لاله های پاک و والایت نمی دانم دگر سیرم خداوندا. دگر گیجم خداوندا خداوندا تو راهم ده....
-
دیوانه ام و دلم دیوانه ی توست
سهشنبه 25 بهمنماه سال 1390 16:16
در خلوت دلم ، در همنشینی با غمها ببین که چگونه میریزد اشک از این چشمها این چشمهای خیس ، همان چشمهاییست که تو خیره به آن بودی در لحظه دیدار میفهمی معنای دلتنگ شدن را ، میفهمی معنی انتظار را؟ نه ! دلتنگی آن نیست که مرا اینگونه محکوم به سکوت کرده است انتظار آن نیست که اینگونه مرا محکوم به بیقراری کرده است خیالی نیست ، من...
-
ما کجا و اینجا کجا!
دوشنبه 24 بهمنماه سال 1390 18:27
مرا اینگونه باور کن ، کمی خسته ، کمی تنها ، کمی یاغی، کمی مغرور، کمی بیکس ، کمی گستاخ ، کمی سرخوش، کمی ..... کمی باور کردنم سخت است گریه نکن, نخند, نفس نکش, نمیر, فریاد نزن, سکوت نکن, نرو, نمان.. به کدامین ساز تو برقصیم زمین کج؟؟ هوایی شده بودیم ما را به اینجا پرتاب کردند وگرنه ما کجا و اینجا کجا!
-
شعر بی پایان من
جمعه 30 دیماه سال 1390 11:29
رفت تنهایی، آمد جای آن یک عشق آسمانی شکست شیشه غمها شد روزگارم مثل آن روزها،روزهایی که با تو بودم و تو در کنارم مگر اینکه این روزها تنها از درد دلتنگی بنالم! ناله های من نیز همراه با نفسهای دلتنگیست این حال و هوایی که در من میبینی همیشگیست همین یک ذره غباری هم که بر روی دلم نشسته از خستگی لحظه های دوریست. نه در...
-
چقدر قلبت زیباست ...
جمعه 30 دیماه سال 1390 11:23
روزهای زندگی ام گرم میگذرد با تو به گرمای لحظه هایی که تو در آغوشمی با تو گرم هستم و نمیسوزد عشقمان ای خورشید خاموش نشدنی همچو یک رود که آرام میگذرد عشق ما نیز آرام میگذرد و تویی سرچشمه زلال این دل ساعت عشق مان تمام لحظه های زندگیست ثانیه هایی که پر از عطر و بوی عاشقیست ای جان من ،مهربانی و محبتهایت،وفاداری و عشق این...
-
رویای خیس
جمعه 30 دیماه سال 1390 11:18
تو با منی و من تنها هستم در قلب منی و من به عشق تنهایی زنده هستم تو همنفسم هستی و نفسهایم عطر تنهایی را میدهد توهمسفرم هستی و جاده زندگی رسم غریبگی را به من یاد میدهد. تو مال منی و من مال تو نیستم باران منی و من کویری بیش نیستم انگار نه انگار بامنی ،نشسته ای برای خودت حرف از عشق میزنی! همیشه به یاد توام و در حسرت...
-
تو را گم کرده ام
چهارشنبه 7 دیماه سال 1390 22:52
انگار نیستی،نه صدایی از تو است و نه نگاهی پس بگو چرا نمیکنی از من یادی من برایت شده ام لحظه ای،گهگاهی فکر نمیکنم از دوری ام آرامی در حسرت منی و پریشانی تو را گم کرده ام و در جستجوی توام ،تا تو را دوباره به قلبم برسانم قلبم نفس میخواهد،باید قلبم را تا لحظه ی پیدا کردنت بی نفس بکشانم آنقدر دلم برایت پرپر زد که بی بال شد...
-
خیلی دلم گرفته....
شنبه 3 دیماه سال 1390 16:05
وای از دست این تنهایی، وای از دست این دل بهانه گیر وای از دست این لحظه های نفسگیر ،ای خدا بیا و دستهای سردم را بگیر خسته ام ، باز هم دلم گرفته و دل شکسته ام در حسرت لحظه ای آرامشم همچنان اشک از چشمانم میریزد و در انتظار طلوعی دوباره ام همه چیز برایم مثل هم است ، طلوع برایم همرنگ غروب است گونه هایم پر از اشک شده و عین...