درد عشق امیر یوسف

غوغای عشق در دفتر عشق امیر یوسف

درد عشق امیر یوسف

غوغای عشق در دفتر عشق امیر یوسف

دنبای عاشقانه من

نمیتوانم لحظه ای دور شوم از تو
درک کن چه حسی دارم ، همیشه میمانم مال تو...
کاش میشد سهم من از با تو بودن
تنها آرامش و عشق باشد نه دلتنگی و انتظار...
هر گاه نیستی و دلتنگ توام نامت را در دلم زمزمه میکنم
اینگونه است که آرام میشوم
دلم را راضی میکنم و اینگونه روزهای دلتنگی را سر میکنم
دلم به سوی آسمان دلتنگی پر میکشد در میان میگیرد یاد تو را
درد دل میکند با خاطره هایت ، تکرار میکندحرفهایت
حرفهایی که تو همیشه با دلم در میان میگذاری ...
نه عزیزم نمیتوانم لحظه ای دور شوم از تو
نشسته ام بر روی ابرهای خیالت
و در رویاهای تو سیر میکنم آسمان دلتنگی ام را....
نه عزیزم نمیتوانم لحظه ای در فکر تو نباشم
هیچگاه فکر نکن که در حال فراموش کردن تو باشم
راست است که روزها میگذرد
چه زود آسمان تاریک امشب ،روشنی فردا میشود
 اما نمیگذرد ، نمیگذرد
نمیگذرد هیچگاه آن عشقی که در قلبم نسبت به تو دارم
تمام نمیشود ، تمام نمیشود
تمام نمیشود هیچگاه آن احساسی که به تو دارم...
هر چه دوست داری از من بخواه جز فراموش کردنت
اگر میخواهی بروی برو اما من هستم
آنقدر میمانم تا ماندنم مرا یاری کند
تا دوای عشقت مرا درمان کند...
میمانم و میمانم تا لحظه مرگم
آنقدر عاشقت میمانم تا لحظه از دنیا رفتنم قصه عشق مرا بنویسند...
نه عزیزم به این خیال نباش که روزی سرد شوم
جانم را از من بگیرند با تو دوباره زنده میشوم
دنیا را از من بگیرند با تو دوباره صاحب دنیا میشوم ....
هیچگاه نمیتواند کسی تو را از من بگیرد
میدانی که قلبم بی تو میمیرد
و در قلبمی و هیچگاه دنیای عاشقانه من نمیمیرد.... 

خط و نشان

این خط و این نشان
که دلت برای هیچ کس
به اندازه من تنگ نخواهد شد.
برای نگاه کردنم، بوسیدنم، خندیدنم
برای تمام لحظه هایی که کنارم داشتی.........
روزی که نیستم دلت برای همه اینها تنگ خواهد شد.....
روزی خواهد رسید که در حسرت تکرار دوباره من خواهی بود....
می دانم روزی که نباشم هیچکس تکرار من نخواهد بود
اما هستیه روح عاشق من.....
درنبض شعرهایم موج خواهد زد..!
شک نکن........!

دو قدم تا عشق

دوقدم مونده تا خلق معجزه
اتفاقی که خودش مجوزه
واسه تایید وجود حسی که
دنیا از درک من و تو عاجزه
دوقدم مونده تا فصل موندگار
تا تولد شکوه روزگار
خط خطی کنیم زمستونامونو
دو قدم فاصله مونده تا بهار
دوقدم مونده تا فتح آرزو
تو هم این جمله رو با دلم بگو
تو دلیل و منطق جوابمی
توی هر سوالی و هر پرس و جو
دوقدم مونده تا ختم انتظار
بعد از این فاصله های بیشمار
واسه نزدیکی رویت بهشت
دست تو دست من بیا قدم بذار
دوقدم مونده تا مرگ بی کسی
کافیه به این حقیقت برسی
که حیات نبض ما معتبره
به همین عاشقی و هم نفسی
دو قدم مونده که عشق طلوع کنه
ما رو با معجزه روبرو کنه
بشنوه حرف دل من و تو رو
با زبون ساده گفتگو کنه
دو قدم مونده تا جمع تو و من
دو قدم مونده واسه یکی شدن
اگه هم مسیر با حس منی
مثل من باشو بیا قدم بزن

همه جا عشق تو

قلبم را دادم به تو که عشق منی
با تو آمدم، آمدم تا جایی که تو میخواهی
با تو می آیم ، می آیم به هر جا که بروی
با تو میروم ، میروم هر جا که بروی....
همه جا با توام ، نیست جایی که بی تو باشم
نیست هوایی که بی تو نفس کشیده باشم
نیست یادی در قلبم جز یاد تو ، نیست مهری جز مهر تو در دلم
چشمانم هنوز غرق نگاه زیبای تواند
آنچه پنهان است در پشت نگاهت دنیای عاشقانه من است
همه جا با توام ، آنجا و اینجا در قلبم ، اینجا و آنجا در قلبت
می تابم و و میتابی ، میمانم و میمانی، میدانم و میدانی
که چقدر هم تو مرا دوست داری ، هم من دیوانه توام...
چه خوب میفهمی در دلم چی میگذرد
چی خوب معنا میکنی نگاهم را ، چه عاشقانه میشنوی حرفهایم را
پاسخ دل گرفته ام را با عشق میدهی، وقتی دلتنگم
خبر داری از دل تنگم
وقتی تشنه دیدارم
سیراب میکنی مرا عشقم
همه جا با همیم ، نیست جایی که بی تو باشم
نیست راهی که بی تو رفته باشم..
همه جا خاطره ، همه جا عشق ، همه جا عطر حضور تو
جایی نیست که نباشد عطر نفسهای تو
همه جا خاطره ، جایی نیست که نمانده باشد یادی از تو....
تویی که جان داده ای به تنم و این یاد تو است که نفس میدهد
به این تنی که روحش در وجود تو است
روح عشق در وجودمان، این است روزهای زندگی مان
با عشق روزمان شب میشود و با یاد هم شبهایمان را سر میکنیم...
همه جا با توام ، تو اینجا همیشه در قلبمی و
من آنجا باز هم به عشقت نفس میکشم...

اعتراف عاشقانه

بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم برایت تنگ شده
فکر نکن بی وفا هستم ، دلم از سنگ نشده...
اعتراف میکنم اینک در حسرت روزهای شیرین با تو بودنم
باور نمیکنم اینک بی توام
کاش میشد دوباره بیایی و یک لحظه دستهایم را بگیری
کاش میشد دوباره بیایی و لحظه ای مرا ببینی
تا دوباره به چشمهایت خیره شوم
تا بر همه غم و غصه های بی تو بودن چیره شوم...
کاش میشد دوباره بیایی و لحظه ای نگاهت کنم ، با چشمهایم نازت کنم
در حسرت چشمهایت هستم
چشمهایی که همیشه با دیدنش دنیایم عاشقانه میشد
بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم هوایت را کرده
در حسرت گرمی دستهایت ، تا کی باید خیره شوم به عکسهایت
هنوز هم عاشقم ، عاشق آن بهانه هایت...
کاش بودی و به بهانه هایت نیز راضی بودم
کاش بودی و من دیگر از سردی  نگاهت شاکی نبودم
هر چه خواستم از تو بگذرم از همه چیز گذشتم جز تو
هر چه خواستم فراموشت کنم همه را فراموش کردم جز تو
هر چه خواستم به خودم بگویم هیچگاه ندیدم تو را
چشمهایم را بستم و باز هم دیدم تو را
هر چه خواستم دلم را آرام کنم
آرام نشد دلم و بیشتر بهانه تو را گرفت
هر چه خواستم بگویم بی خیال
بی خیالت نشدم و به خیالت تا جایی که فکرش هم نمی کنی رفتم...
میخواستم با تنهایی کنار بیایم ، دلم با تنهایی کنار نیامد
میخواستم دلم را راضی کنم ، یاد تو باز هم به سراغم آمد
میخواستم از این دنیا دل بکنم ، دلم با من راه نیامد ...
بگذار اعتراف کنم که دلم در چه حالیست ، بدجور از نبودنت شاکیست
هر جا هستی برگرد که اصلا حالم خوب نیست....

نسیم پاییزی

می وزد نسیم پاییز به سوی قلبم
میرسد پایان انتظار، ای باران عشق دوباره ببار...
پاییز و حال هوایش دیوانه میکند مرا
به من احساسی تازه بده ای خدا
احساسی که با آن بتوانم آنچنان از پاییز بنویسم
تا همه با خواندنش مثل من شوند
مثل من دیوانه پاییز و همیشه چشم انتظار...
چشم انتظار آمدنش ، بی قرار از راه رسیدنش
حال و هوای من در این روزهای پاییزی
حالا وقت شکفتن غنچه های قلب من است
حالا وقت سبز شدن رویاهای عاشقانه من است
بهار من پاییز است
لحظه طراوت و تازگی دنیای من همین پاییز است
پاییز آمد و دلم بیشتر از همیشه عاشقش شد
به عشق آمدنش چه انتظارها کشیدم
نشستم در زیر باران زمستان ، دیدم بهار عاشقان
بیقرار بودم در گرمای تابستان تا دوباره آمد فصل برگ ریزان...
برگهای طلایی میریزد از درختان
و این آغازیست برای سرسبزی درختان
و این آغاز تولدیست از حالا تا پایان زمستان...
طلوع میکنم با افتخار در میان این برگ ریزان
تو نمیفهمی حال مرا در میان برگهای زرد درختان
تو نمیفهمی اینک غرق چه رویایی ام
تا پاییزی نباشی نمیفهمی اینک چه حالی ام...
میوزد نسیم پاییز به سوی قلبم ....
آغازی دوباره....
جشن میلادم در زیر باران برگهای طلایی رویاییست
این دنیا ،بدون پاییز زیبا نیست...