درد عشق امیر یوسف

غوغای عشق در دفتر عشق امیر یوسف

درد عشق امیر یوسف

غوغای عشق در دفتر عشق امیر یوسف

داستان دیوانگی و عشق

زمان های قدیم٬ وقتی هنوز راه بشر به زمین باز نشده بود. فضیلت ها و تباهی ها دور هم جمع شده بودند.

ذکاوت گفت بیایید بازی کنیم. مثل قایم باشک!

دیوانگی فریاد زد: آره قبوله من چشم می زارم!

چون کسی نمی خواست دنبال دیوانگی بگردد٬‌ همه قبول کردند.

دیوانگی چشم هایش را بست و شروع به شمردن کرد: یک٬ ... دو٬ ... سه٬ ... !

همه به دنبال جایی بودند که قایم بشوند.

نظافت خودش را به شاخ ماه آویزان کرد.

خیانت خودش را داخل انبوهی از زباله ها مخفی کرد.

اصالت به میان ابر ها رفت.

هوس به مرکز زمین راه افتاد.

دروغ که می گفت به اعماق کویر خواهد رفت٬ به اعماق دریا رفت.

طعم داخل یک سیب سرخ قرار گرفت.

حسادت هم رفت داخل یک چاه عمیق.

آرام آرام همه قایم شده بودند و

دیوانگی همچنان می شمرد: هفتادو سه٬ هفتادو چهار٬ ...

اما عشق هنوز معطل بود و نمی دانست به کجا برود.

تعجبی هم ندارد. قایم کردن عشق خیلی سخت است.

دیوانگی داشت به عدد ۱۰۰ نزدیک می شد٬ که عشق رفت وسط یک دسته گل رز آرام نشت.

دیوانگی فریاد زد: دارم میام. دارم میام ...

همان اول کار تنبلی را دید. تنبلی اصلا تلاش نکرده بود تا قایم شود.

بعد هم نظافت را یافت. خلاصه نوبت به دیگران رسید. اما از عشق خبری نبود.

دیوانگی دیگر خسته شده بود که حسادت حسودیش گرفت و آرام در گوش او گفت: عشق در آن سوی گل رز مخفی شده است.

دیوانگی با هیجان زیادی یک شاخه گل از درخت کند و آن را با تمام قدرت داخل گل های رز فرو برد.

صدای ناله ای بلند شد.

عشق از داخل شاخه ها بیرون آمد٬ دست هایش را جلوی صورتش گرفته بود و از بین انگشتانش خون می ریخت.

شاخهء درخت٬ چشمان عشق را کور کرده بود.

دیوانگی که خیلی ترسیده بود با شرمندگی گفت

حالا من چی کار کنم؟ چگونه می توانم جبران کنم؟

عشق جواب داد: مهم نیست دوست من٬ تو دیگه نمیتونی کاری بکنی٬ فقط ازت خواهش می کنم از این به بعد یار من باش.

همه جا همراهم باش تا راه را گم نکنم.

و از همان روز تا همیشه عشق و دیوانگی همراه یکدیگر به احساس تمام آدم های عاشق سرک می کشند ...

نظرات 5 + ارسال نظر
وحید مدنی دوشنبه 7 دی‌ماه سال 1383 ساعت 11:38 ق.ظ

ba salam , bazam mozaheme hamishegi , vaaghean in gheseye eshgh va divanegi , ziba tarin tosifi bood ke ta be haal az ye nafar shenidam ya khoondam , amir joon , rastesh behet daram ye zare hasoodi mikonam , chon ta hala fekr mikardam faghat man bish az had ashegham , vali to ba in neveshteha be man sabet kardi ke oon fard , kesi nist joz amir joone khodam . kheili dooset daram , har jaa hasti salemo sare haal bashi
yaa hagh

امین سه‌شنبه 8 دی‌ماه سال 1383 ساعت 10:28 ب.ظ http://blog.leomoon.net

داری دقیقا کل وبلاگ رو کپ می زنی! می خوای اصلا کل دیتا بیس رو برات بفرستم!!!!

نازی نازگلک دوشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 06:47 ب.ظ http://Nazgolak16.persianblog.com

سلام....با تورفتم...بی تو باز آمدم...از سر کوی او...دل دیوانه

کتکله چهارشنبه 28 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 12:52 ب.ظ http://katakalle.com

سلام من یه وبلاگ طنز می نویسم ! بهم یه سر بزنین

احسان سه‌شنبه 2 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 09:13 ق.ظ http://www.nashnideha.blogfa.com

سلام
منی که الان عاشق و دیوونه شدم باید چیکار کنم وقتی هزار سد جلومه.....کمکم کنن.....
به منم به سری بزن......
موفق باشی........

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد