جهان، آلودة خواب است.
فرو بسته است وحشت در به روی هر تپش، هر بانگ
چنان که من به روی خویش
در این خلوت که نقش دلپذیرش نیست
و دیوارش فرو می خواندم در گوش:
میان این همه انگار
چه پنهان رنگ ها دارد فریب زیست!
شب از وحشت گرانبار است.
جهان آلودة خواب است و من در وهم خود بیدار:
چه دیگر طرح می ریزد فریب زیست
در این خلوت که حیرت نقش دیوار است؟
امیر جان درود..آهنگ دلچسب سروده ریبا..موفق یاشی.
من فکر کنم امروز صبح این متن رو توی وبلاگ یه نفر دیگه خوندم خواستی بیا بهت ادرسشو بدم اسمش هم دفتر عشق بود