بهــــــــترین هـــــــدیـــــــه خداونــــــــد
در حالی که دلم مانند کویری تشنه و بی جان بود،در حالی که بغض گلویم را گرفته بود و
از درد تنهایی دیگر جانی نداشتم،در حالی که چشمهایم از اشک ریختن سویی نداشتند ،در
حالی که هنوز غم جدایی از عشق گذشته در دلم نشسته بود ، در حالی که دیگر امیدی به
ادامه زندگی نداشتم و تمام درهای امید به زندگی به رویم بسته شده بود ، در حالی که
آسمان دلم پر از ابرهای سیاه سرگردان غم و غصه بود ، در حالی که آرزوی مرگ از خدای
خویش داشتم ، در حالی که دیگر دستهایم طاقت این را نداشتند که یک کلام نیز از عشق و
عاشق شدن بنویسند در حالی که هوای قلبم گرفته و سرد شده بود، خداوند هدیه ای را به
من داد که زندگی مرا آرام و پر از امید کرد… به باغچه دلم زیباترین و خوشبوترین گل را
هدیه داد، به آسمان تیره و تارم مهتاب روشن بخش و ستاره درخشانی را هدیه داد ، در
جاده های خسته و خالی ام همسفری با دلی پر از محبت و مهربانی هدیه داد ، به دل پر از
سکوت و پر از غمم نیروی عشق را عطا کرد، به دستهایم قدرت این را داد که هر چه
میخواهند از عشق بنویسند و بهترین و زیباترین جملات را برای عشق بگویند ، به پاهایم
قدرت این را داد که بتوانند در جاده های پر از عشق قدم بزنند و به وجودم اراده عاشق
شدن را داد، آری او یک فرشته زیبا ومهربان را به زندگی ام هدیه داد! آن فرشته را مانند
باران عشق کرد و بر روی من نازل کرد تا تن غم زده و خسته مرا بشوید و جانی دوباره و
طراوت عاشقانه ای دوباره به من ببخشد… آن فرشته را مانند گلی کرد و در گلدان طاغچه
قلبم گذاشت تا عطر و بوی عاشقانه اش حال و هوای خانه دلم را دگرگون کند! آن فرشته
را تمام زندگی من کرد ، قلب آن فرشته را در قلب من طلسم کرد ، و در های قلبم را بر روی
او بست و کلیدش را نزد خود نگه داشت! هدیه ای که خداوند به من داد ، آرزوهایم را زنده
کرد ، دلم را پر از امید و دل گرمی کرد! هدیه ای داد که از گل هم زیباتر بود ، از خورشید
نورانی تر بود و از ستاره درخشانتر! و این هدیه بهترین چیزی بود که خداوند در تمام
زندگی ام به من داد! آری او خوشبختی را به من داد ، او عشقی دوباره را به من داد ! سپاس
آن خدایی که زندگی دوباره به من بخشید ، بهترین هدیه دنیا را به من داد ، و قلبم را آرام و
پر از عشق کرد ! سپاس آن خدایی که عشقی پاک و واقعی و بدون ریا و بی پایان را به من
هدیه کرد ! پس خداوندا کلید قلبم را تا پایان زندگی ام ، تا ابد و برای همیشه نزد خود نگه
دار تا من نیز با مهر و محبت و عشق خودم آن قلب سرخ را که به من هدیه دادی در قلبم
نگه دارم!
عزیز راه دورم دوستت دارم
سلام امیر جونم
داداشی خیلی خوشم اومد حرف دلمو که باید بهش بگم با همین نوشته فهمیدم فقط به همون آفریننده ی عشق توکل می کنم شما هم دعا کنید...
همیشه با عشقت باشی و عاشق باشید...
مرسی
خداحافظ
سلام. درور بر تو. دوست داشتن از بر هر چیز برترست! موفق باسی در سایه خداوندگار یکتا!
سلام دوست عزیز . خیلی وبلاگ زیبایی داری و بی نهایت هم زیبا مینویسی. هر وقت هم وقت کردی به وبلاگ من سری بزن . شاد باشی و پیروز . تابعد یاحق
سلام ...لحظه ی آبی عشق...
هنوز گوشم از گفتگوی بی گریه مان گرم بود!...
از جایم بلند شدم،...
پنجره را باز کردم...
و دیدم زندگی هر از گاهی زیباست!...
شنیدم که کلاغ دیوار نشین حیاط...
چه صدای قشنگی دارد!...
فهمیدم که بیهوده به جنون مجنون می خندیدم!...
فهمیدم که عشق،...
آسمان روشنی دارد!...
رو به روی عکس سیاه سفید تو ایستادم،...
دستهایم را به وسعت «دوستت می دارم!» باز کردم،...
و جهان را در آغوش گرفتم!...
...........................
سلام ممنون که سر زدی وبلاگ جالبی داری
سلام...اولابگم وبلاگت خیلی باحال و باکلاسه...دوما بگم باید تو اوف بخونم چون الان هم کتاب جلومه هم وبلاگ شما قاطی میشه...به هر حال موفق باشی.
salam..kheili ghashang neveshti...motmaen bash...eshghet ham az khoda be khatere joovoode to shokr gozare..va khoshhale ke ye eshghe pakio dare....behem goft ke behet begam..doostet daram va hamishe bahatam....delet shad o labet khandoon..Nazi
سلام....یعنی هم داشتم درس میخوندم هم داشتم با کامپولوتر کار میکردم.....:ی
سلام..خیلی قشنگ بود...عاقلان نقطه ی پرگار وجودند ولی...عشق داند که در این دایره سرگردانند
مثل همیشه پر از احساس قشنگ بود همیشه عاشق باشی
و به همه ارزو های قشنگت برسی
سلام...من لینک میخوام یالا ..................
سلام
خسته نباشی
دمت گرم کارت خیلی درسته خیلی قشنگ می نویسی.
کیستی که من این گونه بی تو بی تابم ؟
شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم
تو چیستی که من از موج هر تبسم تو
بسان قایق سرگشته روی گردابم
تو درکدام سحر بر کدام اسب سپید؟
تورا کدام خدا؟
تواز کدام جهان؟
تو در کدام کرانه ، تو از کدام صدف ؟
تو در کدام چمن ، همره کدام نسیم؟
تو از کدام سبو؟
کدام نشاه دویده است از تو در تن من ؟
که ذره های وجودم تورا که می بینند
به رقص می آیند،
سرود می خوانند!
چه آرزوی محالی است زیستن با تو
نوکرتم.این خزعبلات رو مینویسی.بعد تو همه جا هم اعلام میکنید بیایید بخونید.چیه اخه اینا.خودتو مسخره کردی یا ملتو.یه دفعه دیگه جاهای بیجا تبلیغ کنی.سه سوت بلاگت درب و داغونه ها.اوکی؟
خیلی عالی بود
واقعا که قشنگ نوشتی
ستاره تنها
سلام
خسته نباشی امیر جان
واقعا که دل عاشقی داری
امیدوارم که همیشه شاد و خندون باشی
دوستدار تو ستاره