درد عشق امیر یوسف

غوغای عشق در دفتر عشق امیر یوسف

درد عشق امیر یوسف

غوغای عشق در دفتر عشق امیر یوسف

حدس

حدس

و حدس می زنم شبی مرا جواب میکنی
و قصر کوچک دل مرا خراب میکنی
سر قرار عاشقی همیشه دیر کرده ای
ولی برای رفتنت عجب شتاب میکنی
من از کنار پنجره تو را نگاه میکنم
و تو به نامدیگری مرا خطاب می کنی
چه ساده در ازای یک نگاه پاک و ماندنی
 هزار مرتبه مرا ز خجلت آب میکنی
به خاطر تو من همیشه با همه غریبه ام
تو کمتر از غریبه ای مرا حساب میکنی
 و کاش گفته بودی از همان نگاه اولت
که بعد من دوباره دوست انتخاب می کنی
 

یک فکر دیگر

یک فکر دیگر

امشب تمام خویش را از غصه پرپر میکنم
گلدان زرد یاد را با تو معطر میکنم
 تو رفته ای و رفتنت یک اتفاق ساده نیست
ناچار این پرواز را این بار باور میکنم
یک عهد بستم با خودم وقتی بیایی پیش من
یه احترام رجعتت من ناز کمتر می کنم
یک شب اگر گفتی برو دیگر ز دستت خسته ام
آن شب برای خلوتت یک فکر دیگر میکنم
صحن نگاهت را به روی اشتیاقم باز کن
من هم ضریح عشق را غرق کبوتر میکنم
شعریست باغ چشم تو غرق سکوت و آرزو
یک روز من این شعر را تا آخر از بر میکنم
گر چه شکستی عهد را مثل غرور ترد من
اما چنان دیوانه ام که با غمت سر میکنم
زیبا خدا پشت و پناه چشمهای عاشقت
با اشک و تکرار و دعا راه تو را تر میکنم

رفع زحمت

رفع زحمت

حافظ کنار عکس تو من باز نیت میکنم
انگار حافظ با من و من با تو صحبت میکنم
وقت قرار ما گذشت و تو نمی دانم چرا
 دارم به این بد قولیت دیریست عادت میکنم
چه ارتباط ساده ای بین من و تقدیر هست
تقدیر و ویران میکند من هم مرمت می کنم
در اشتباهی نازنین تو فکر کردی این چنین
من دارم از چشمان زیبایت شکایت می کنم
نه مهربان من بدان بی لطف چشم عاشقت
 هر جای دنیا که روم احساس غربت می کنم
بر روی باغ شانه ات هر وقت اندوهی نشست
در حمل بار غصه ات با شوق شرکت میکنم
یک شادی کوچک اگر از روی بام دل گذشت
هر چند اندک باشد آن را با تو قسمت میکنم
خسته شدی از شعر من زیبا اگر بد شد ببخش
دلتنگ و عاشق هستم اما رفع زحمت میکنم

غوغایی فراتر از عشق

غوغایی فراتر از عشق

آهای ، ای مردمان ، ای عاشقان ، ای راهیان ، ای صادقان ، ای عارفان…

آهای من درد و دل دارم ، درد و دلی که
 
خالی کردن آن برابر با شکسته شدن بغض دیرینه ام…

آهای ای ستاره گان ، ای کهکشانها ، ای آسمان ،

ای باران، ای ابرهای سیاه سرگردان ، خورشید درخشان…

لحظه ای به من نظری اندازید ، می خواهم با همه شما درد و دل کنم…

می خواهم با غرور هر چه تمام تر خودم را جای شما بگذارم

و مثل همه شما که با من درد و دل می کنید درد و دل کنم…

ای ستاره و کهکشان شما که شبهای مرا زیبا کرده اید ،
 
ای آسمان که وقتی ابری می شوی و اشک میریزی یک نوع با من درد و دل می کنی ،
 
ای خورشید درخشان با ان چهره درخشانت روزهایی که با خدای خودم درد و دل
 
می کنم را روشن می کنی…پس همه بیایید به درد و دل من گوش کنید…

آهای پرندگان ، پروانه ها ، زندانیان …

آهای پرندگان که در قفس اسیر شده اید شما هم گوش کنید تا دلم را برایتان خالی کنم…

مطمئن باشید من هم مثل شما در این دنیای دیوانه وار اسیر شده ام ،
 
مثل شما که در قفس اسیر شده اید در دلتان می دانم چه می گذرد…

آهای دنیا ، بندگان ، کافران ، مومنان گوش کنید درد و دلم را…!

می خواهم بدون هیچ تریدیدی به سوی آسمان پرواز کنم و با غرور هر چه تمام تر
 
مثل عقاب با بالینی بلند بال بگشایم و به سوی آسمان و خورشید پرواز کنم…

می خواهم باغرور هر چه تمام تر عشق واقعی ام را به همگان نشان دهم…

می خواهم با به وحود آوردن عشقی بالاتر از لیلی و مجنون قصه لیلی و مجنون را از
 
صحنه قصه ها و خاطرات ماندنی حذف کنم .

می خواهم گذشته ها و خاطرات لیلی و مجنون با دست روزگار بسوزند و
 
جای آن قصه من و معشوقم قرار بگیرد …!

می خواهم طعم شیرین ترین عشق دنیا را بچشم و به معشوقم هم بدهم تا احساس کند…

من می توانم …آهای دنیا من می خواهم ، و می توانم و خواهم کرد… بغض عاشقان را
 
خواهم شکست ، غوغای عشق را آرام میکنم و غوغایی فراتر از عشق به پا می کنم…

من ثابت میکنم عاشقم…من ثابت میکنم از لیلی و مجنون نیز دیوانه ترم…

معنای واقعی عشق را نشان خواهم داد…!

آهای عاشقان خواهید دید غم و غصه عشق یعنی چه؟

اهای عاشقان احساس خواهید کرد گریه کردن به خاطر عشق چگونه است…

آهای عاشقان نشان خواهم داد عشق همه شما بیهوده است و نشان خواهم داد
 
معنی واقعی عشق یعنی چه؟

آهای عاشقان نشان خواهم داد جنون و دیوانگی به خاطر عشق چگونه است!…

من ثابت خواهم کرد و نشان خواهم داد خاطرات با عشق بودن چگونه خواهد گذشت…

کاری میکنم ، غوغایی به پا میکنم که این غوغا تا ابد و قرنها در قصه ها ثبت شود …

آهای عاشقان منتظر قصه ای پر حادثه تر از لیلی و مجنون نیز باشید…!

اهای عاشقان آهای دنیا ، آهای خدای مهربان…!

می خواهم آن کوهی که فرهاد به خاطر عشقش شیرین از جا کند را خیلی ناچیز تر از

کاری که من می خواهم انجام دهم را جلوه دهم…!

من می خواهم دنیا را از جا در بیاورم…!

می خواهم ماه را جای خورشید و خورشید را جای ماه بگذارم…

فقط به خاطر نشان دادن معنی واقعی عشق!!!

قصه عشق من و…

چند خطی باقی است تا پایان درد و دلهایم…

چند نقطه…اما …( پر از مفهوم) …پر از دلایل و افکار عاشقانه…!

آهای دنیا نشان خواهم داد منتظر فاجعه ای دیگر باشید…!