درد عشق امیر یوسف

غوغای عشق در دفتر عشق امیر یوسف

درد عشق امیر یوسف

غوغای عشق در دفتر عشق امیر یوسف

غوغایی به پا خواهم کرد

 

می نویسم برای تو ، برای او و برای همه

می نویسم از عشق پس بخوان ای عاشق این احساس مرا....

مینویسم تا بدانی عشق به چه معناست ، عشق سرآغاز چه حادثه ای است....

می نویسم تا بخوانی احساس مرا و درک کنی عاشق بودن را .....

اگر عشق برایت پر درد و تلخ است  

مینویسم  تا برایت معنایی شیرین و ماندگار داشته باشد..... 

از عشق نوشتن احساس میخواهد ، درک میخواهد ، غرور  میخواهد 

پس با دلی پر غرور بخوان این متنهای مرا ..... 

دفتر عشق را باز کن ، با احساسی پاک و با دلی عاشق بخوان متنهای مرا.. 

اگر میبینیداز عشق سخن گفته ام  

بدانید که عشق در ذهنم یک حادثه می باشد....

عشق در ذهنم یک راه پر فراز و نشیب و نفسگیر می باشد.....

مینویسم از غم دوری از غم دلتنگی 

می نویسم از لحظه دیدار ، لحظه همیشه بیدار

مینویسم از درد جدایی از غم تنهایی 

و مینویسم از صدای سخن عشق، می نویسم

تا مثل یک خاطره در این دفتر کهنه و پوسیده بماند....

اگر عاشقی بیا و این احساس مرا بخوان  

اگر غمی در دل داری اشکهایت را در

چشمانت نگه دار و با خواندن متنهای من اشک بریز تا دلت خالی شود.....

اگر میبینید اینچنین مینویسم از عشق بدانید که درد آن در دلم هست 

و  اگر می بینید متنهای من حرف دل همه عاشقان است 

 بدانید که اینها همه و همه یک حقیقتواقعی است..... 

خداوند احساسی پاک را به من داد و من نیز تنها به عنوان یک نویسنده

برایتان از یک زندگی می نویسم....زندگی را تنها با عشق تصور نکنید!

زندگی یک جاده هست ، جاده پر فراز و نشیبی که

روزی به پایان آن خواهید رسید و بعد تا چشمان خود را باز میکنید ،

خود را در دنیای دیگر خواهید دید......

پس بیاییم زندگی کنیم ، بدون درد ، 

بدون غصه ، تنها با شادی و لبخند  و بیخیال اشک

و غم و غصه ......بر روی لبانم لبخندی جاری است 

چون که بدون شک حرف های این دل شکسته ام در دل همه می نشیند 

و در دل همگان جا دارد....

خوشحالم از اینکه اینچنین مینویسم  

و اینچنین همچو نام این خلوتگاه عاشقانه

غوغایی را در دلهای شما آورده ام .... 

آری غوغای عشق در دلهای پر از عشق...

این را هم بدانید دفتر عشق تنها یکی است 

و در این دنیای بزرگ تنها همین دفتر

عشق در دلها ماندنی و ماندگار است به همراه تمام خاطره هایش.......

مینویسم تا زمانی که نفس دارم  

 تا زمانی که جان دارم و تا زمانی که شما عاشقانه

و از ته دلهایتان متنهای مرا میخوانید!

آری این نام در دلها ماندگار خواهد بود :

غوغای عشق در دفتر عشق امییر یوسف

نظرات 4 + ارسال نظر
بهانه شنبه 23 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:14 ق.ظ

عالی بود. عالی تر از همیشه .از او که رفته نباید رنجشی به دل گرفت

آنکه دوستش داریم همه گونه حقی بر ما دارد

حتی حق آنکه دیگر دوستمان نداشته باشد

نمی توان از او رنجشی به دل گرفت

بلکه باید تنها از خود رنجید

که چرا باید آنقدر شایسته ی محبت نباشیم که دوست ما را ترک کند ...


و این خود دردی کشنده است ...

[ بدون نام ] شنبه 23 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:18 ق.ظ

چقدر دوست داشتم یک نفر از من می پرسید چرا نگاه هایت آنقدر غمگین است؟

چرا لبخندهایت آنقدر تلخ و بیرنگ است؟

اما افسوس که هیچ کس نبود ...همیشه من بودم و من و تنهایی پر از خاطره ...

آری با تو هستم! با تویی که از کنارم گذشتی

و حتی یک بار هم نپرسیدی چرا چشمهایم همیشه بارانی است.
مثل همیشه زیبا و پر معنی و پر احساس اما متن بالا رو خوب دقت کن . اکثر آدما اینجوری شدن و کسی دیگه دنبال عشق نمی ره . همه دارن عشقاشونو تو دلشون نگه می دارن.

داود شنبه 23 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 06:17 ب.ظ http://burninlove.blogfa.com

سلام وبلاگ قشنگی دارین.
من شماروبا اسم دفترعشق امیر لینک کردم میتونین ببینین.اگه میشه منو لینک کنین تا به هم کمک کنیم.

یه دوست پنج‌شنبه 1 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 06:46 ب.ظ

از عشق نوشتن غرور می خواهد
راست گفتی
ولی عاشق نیست یا معشوق همیشه گم است

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد