درد عشق امیر یوسف

غوغای عشق در دفتر عشق امیر یوسف

درد عشق امیر یوسف

غوغای عشق در دفتر عشق امیر یوسف

عشق ناب

نمی‌رنجم اگر باور نداری عشق نابم را
که عاشق از عیار افتاده در این عصر عیاری
صدایی از صدای عشق خوشتر نیست
حافظ گفت : اگر چه بر صدایش رخم ها زد تیغ تاتاری
اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است
دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است
اکسیر من نه این که مرا شعر تازه نیست
من از تو می نویسم و این کیمیا کم است
سرشارم از خیال ولی این کفاف نیست
در شعر من حقیقت یک ماجرا کم است
تا این عزل شبیه عزل های من شود
چیزی شبیه عطر حضور شما کم است
گاهی تو را کنار خود احساس می کنم
اما چقدر دلخوشی خواب ها کم است
خون هر آن غزل که نگفتم که پای توست
آیا هنوز آمدنت را بهار کم است ؟
دلت می آید  آیا  از زبانی این همه شیرین
تو تنها حرف تلخی را همیشه بر زبان آری؟
نمی رنجم اگر باور نداری عشق نابم را
که عاشق از عیار افتاده در این عصر عیاری
چه می پرسی ضمیر شعرهایم کیست؟من ؟ آن ؟
مبادا لحظه ای حتی مرا این گونه پنداری
تو را چون آرزوهایم همیشه دوست خواهم داشت
به شرطی که مرا در آرزوی خویش مگذاری
چه زیبا می شود دنیا برای من ! اگر روزی
تو از آنی که هستی ای معما پرده برداری
چه فرقی می کند فریاد یا پژواک  جان من!
چه من خود را بیازارم چه تو خود را بیازاری

نظرات 2 + ارسال نظر
amir سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 06:17 ب.ظ http://mgomshodeh.persianblog.ir

فریادی از راه دور .... زیبا نوشتی

باران اهورایی چهارشنبه 2 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 02:01 ب.ظ

نمیدونم باید چی بگم
خیلی خیلی زیبا بود
از لذت بردن گذشته کیف کردم!
مخصوصا ۳ بیت آخر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد