-
چند تکه آرزو
یکشنبه 30 فروردینماه سال 1388 10:51
کاش وقتی زندگی فرصت دهد گاهی از پروانه ها یادی کنیم کاش بخشی از زمان خویش را وقف قسمت کردن شادی کنیم کاش وقتی آسمان بارانی ست از زلال چشم هایش تر شویم وقت پاییز از هجوم دست باد کاش مثل پونه ها پر پر شویم کاش وقتی چشم هایی ابریند به خود اییم و سپس کاری کنیم از نگاه زرد گلدانهایمان کاش با رغبت پرستاری کنیم کاش دلتنگ...
-
زیر سایبان یاد
یکشنبه 30 فروردینماه سال 1388 10:50
دریای دل آبی ست تویی فانوس زیبایش اگر اینه یک دنیاست تویی معنای دنیایش تو یعنی دسته گل را ز آن سوی افق چیدن تو یعنی پکی باران تو یعنی لذت دیدت تو یعنی یک شقایق را به یک پروانه بخشیدن تو یعنی از سحر تا شب به زیبایی درخشیدن تو یعنی کبوتر را ز تنهایی رها کردن خدای آسمان ها را به آرامی صدا کردن تو یعنی مثل نیلوفر همیشه...
-
عشقی دوباره
یکشنبه 30 فروردینماه سال 1388 10:25
از اولین نگاه تو بودی در کنار من با قلب من همیشه کمی راه آمدی در راههای سخت عبورم ز زندگی تا ساحل امید تو همراه آمدی ای مهربانترین تپش قلب زندگی ای قصه صبوری گل های عاطفه ای امتداد اینه عشق تا ابد ای معنی تولد زیبای عاطفه زیباتر از تولد گلهای ارغوان آبی تر از شکفتن روح حقایقی دستان تست سایه صدها گل غریب تو شرح حال...
-
سفر به رویا
یکشنبه 30 فروردینماه سال 1388 10:23
برای چندمین بار از تو گفتم که شهر عشق تو پایان ندارد به یادت هست زخمی بر دلم هست که جز لبخند تو درمان ندارد زلالی تو به رنگ اشک برکه تو با روح شقایق آشنایی تو در ایینه سرخ غزل ها همیشه ابتدا و انتهایی کنار پنجره تنهای تنها میان هاله ای از غم نشستم تو آرایشگر چشمان موجی و من زیباییت را می پرستم تو با بارانی از جنس...
-
ای کاش
یکشنبه 30 فروردینماه سال 1388 10:22
ای کاش من خورشید بودم روی علف ها می نشستم با مهربانی قفل غم را از روی در ها می شکستم ای کاش من آلاله بودم لاله ای خوش رنگ و زیبا آلاله ای که دوست دارد نجوای سرخ شاپرک را ای کاش من احساس بودم مفهوم سبز زنده بودن مضمون باران بهاری در دفتر سرخ سرودن ای کاش من لبخند بودم بر روی لبهای کویری ای کاش غم را می زدودم لز چشم...
-
انتظار
یکشنبه 30 فروردینماه سال 1388 10:20
شد بهار و دل من اسیر شهر طوفانی انتظارست حرف قلب من این بوده و هست که بیایی بهارست قوی دل در لحظه ای را شمرده تا تو از شهر غربیت بیایی نبض آلاله ها را گرفتم تا که شاید بدانم کجایی شهر لب باغ دل مرز احساس حسرت لحظه ای با تو بودن با نگاهت سخن گفتن و بعد شعری از جنس دریا سرودن عکس رویاییت را نهادم توی یک قاب عکس طلایی با...
-
می شود
یکشنبه 30 فروردینماه سال 1388 10:18
می شود رنگ نگاه یاس را با نگاه آبیت پیوند داد شود در باغ همپای نسیم یه شقایق یک سبد لبخند داد می شود با بال سرخ عاطفه تا فراسوی افق پرواز کرد می شود با یاری حسی لطیف عشق را با یک تپش آغاز کرد می شود در بیکران آسمان شعر سرخ یک شقایق را سرود می شود در مرز یک آِفتگی جان فدای غنچه ای تنها نمود می شود در مرز یک آشفتگی جان...
-
تو را قسم
یکشنبه 30 فروردینماه سال 1388 10:18
تو در شکفتن گل های لاله پنهانی تو در تولد یک شاخه نور مهمانی تو در کویر دل من چه خوب می مان ی تو را قسم به تبسم به شهر ما برگرد در آن زمان که تو رفتی جوانه ها خشکید غزل ها بهانه خشکید شمیم عاطفه در روح خانه ها خشکید قسم به مردن روح جوانه ها برگرد تو در حکایت احساس روح پیوندی تو ایتی ز گل مهر یاس لبخندی تو ماجرای رسیدن...
-
به یادت
یکشنبه 30 فروردینماه سال 1388 10:17
تو با یک جرعه از دریای یادت میان باغ قلبم جا گرفتی تو با یک انعکاس نقره ای رنگ تو چون یک هدیه فیروزه ای رنگ مرا بر قایق رویا نشاندی و با یک لطف یک لبخند ساده مرا به سرزمین عشق خواند ی تو دیار میان قلب ها را به رسم آسمانی ها شکستی چون حسی غریب و واژه های سرخ میان دفتر روحم نشستی تو دریای ترین ترسیم یک موج تو تنها جاده...
-
تکرار بهار
یکشنبه 30 فروردینماه سال 1388 10:14
ای ماجرای آبی پرواز تا خدا ای انتهای مرز تمام گذشته ام ای بی ریاترین نفس پاک یاس ها با نام تو کتاب وفا را نوشته ام در زیر دانه های قشنگ تگرگ عشق من بودم و خیال تو و یک سبد بهار یک آٍمان شکوفه زیبا و پاک یاس از آن طلوع مانده برایم به یادگار ای مهربان ترین از تپش غنچه های ناز ای سرگذشت رویش رعنای عاطفه ای دست تو پناه...
-
تا همیشه با تو
یکشنبه 30 فروردینماه سال 1388 10:13
امشب هوای ساحل روحم چه بی ریاست رویای او غم از دل من پاک کرده است اندوه دوری از تپش یک نگاه ناز دل را به رسم عاطفه نمناک کرده است یادش به خیر دسته گلی از صداقتش در لابلای شهر وجودم نشسته بود دست مرا به رسم وفا سبز می فشرد دستش اگر چه از غم یک عمر خسته بود او رفت و کوچه های غریبانه زمان در یک سکوت خسته و معصوم مانده...
-
دشت سرخ عاطفه
یکشنبه 30 فروردینماه سال 1388 10:10
ای معلم دشت سرخ عاطفه با تو می شد غنچه ها را ناز کرد با تو می شد سبز همپای نسیم تا فراسوی افق پرواز کرد می توان با هر نگاه آبی ات عکس زیبای شقایق را کشید میتوان با هحی آرام تو شادمان تا شهر پیچک ها دوید با تبسم های گرمت می توان به تمام یاس ها لبخند زد با نسیم پاک یادت می توان عشق را با هر دلی پیوند زد در تپش های د ل...
-
حسرت سفر
یکشنبه 30 فروردینماه سال 1388 10:09
دیگر بس است پونه از سفر بیا بغض تمام پنجره ها در غمت شکست چشمم به حرمت غم تو تا سحر گریست در ساحل عبور تا صبحدم نشست در کوچه های حادثه تنها شدن بس ست دیگر برای عاطفه هم طاقتی نماند رفتی و آن قناری زیبا و مهربان یک نغمه هم برای دل عاشقان نخواند با دیدن طلوع دو روح همیشه سبز قلبم برای تازه شدن تنگ می شود تو رفته ای و...
-
معنی پاک ایثار
یکشنبه 30 فروردینماه سال 1388 10:08
باز کردی کتاب محبت با تمام دلت روبرویم یاد دادی به من اولین بار هجی واژه ها را بگویم حاصل ضرب احساس در عشق معنی واژه آشنایی پایتخت گلستان احساس آسمانی شدن بی ریایی تخته سرخ رنگ کلاست قلب هر غنچه منتظر بود از دل دفتر چشمهایت عطر دریا شدن منتشر بود در میان کتاب نگاهت صفحه عاطفه می درخشید مرز ما مرمری از صفا بود عشق تو...
-
راز نگاه
یکشنبه 30 فروردینماه سال 1388 10:08
من راز نگاهت را از اینه پرسیدم چشمان نجیبت را از دور پرستیدم باران شدم و چون اشک بر عشق تو باریدم من شمع وجودم را به مهر تو بخشیدم مثل گل نیلوفر چشم تو بهاری شد از پیش دلم آرام رفتی و نفهمیدم مرز دل و چشم تو از شهر افق پیداست من سرخی گل ها را در خنده تو دیدم در شهر اقاقی ها تو پاک ترین عشقی من راز شکفتن را از باغ دلت...
-
بمان بهانه من
یکشنبه 30 فروردینماه سال 1388 10:06
غم غروب نگاهت نشست بر روحم بمان ستاره که بی تو بهار می میرد میان دشت بنفشه کنار برکه عشق برای شهر دلم انتظار میمیرد دلم به وسعت آلاله های سرخ ست وجود آبی احساس پاک و بارانی ست چگونه بی تو بمانم بدان بهانه من دلم هنوز به دست تو زندانی ست بدان که قصه احساس قصه نیلی ست بیا و قصه او را دوباره باورکن بجای هجرت و اندوه و بی...
-
عشق یعنی
یکشنبه 30 فروردینماه سال 1388 10:05
ای پناه قلبهای بی پناه ای امید آسمان های غریب ای به رنگ اشک های گرم شمع ای چنان لبخند میخک ها نجیب ای دوای درد دلهای اسیر ای نگاهت مرهم زخم بهار ای عبور تو غروب آرزو ای ز شبنم های رویا یادگار کوچه دل با تو زیبا میشود تو شفا بخش نگاه عاشقی مهربانی نازننی مثل عشق با تمام شاپرک ها صادق ی چشم هایت مثل رنگین کمان دست هایت...
-
پاییز و بچه ها
یکشنبه 30 فروردینماه سال 1388 10:05
مهر آمد و دوباره گلستان سبز عشق با عطر یاد و خاطره هایش چه دیدنی ست آهنگ پاک زمزمه غنچه های ناز از لابه لای وسعت سبزش شنیدنی ست مهر آمد و تبسمی از جنس نو بهار روی لبان پاک و لطیف بنفشه هاست گلبوته های شادی و شور و نشاط و عشق دسته گلی ست آبی و در دست بچه هاست مهر آمد و طلوع نجیب و بهاریش در جای جای دفتر دل سبز و ماندنی...
-
زندگی
یکشنبه 30 فروردینماه سال 1388 10:04
در حیرتم ز ثانیه های بهار عمر در حسرت عبور شکیبای زندگی در انتظار طایفه سبز بودنم در انتظار رویش مینای زندگی در زندگی تمام غزل ها سراب بود شعری نماند در دل شیدای زندگی تو تا کنون تراوش یک اشک دیده ای که پر کند سراسر دریای زندگی شب تا سحر میان نقابی ز فاصله من بودم و تفکر فردای زندگی آن دور دست کوچه آلاله های سرخ یک...
-
پیمان سبز
یکشنبه 30 فروردینماه سال 1388 10:03
آن روز در نگاه تو و خنده بهار می شد به منتهای شکفتن اشاره کرد می شد میان چشمک یاس و نسیم صبح ل را فدای چشم نجیب ستاره کرد هر صبح با صدای تو بیدار می شوم در قلب من همیشه می اید صدای تو هر چه نگاه عاطفه و اشک شبنم ست با قطره های سکت باران فدای تو ای انتظار خسته گل های رازقی تو یادگار میخاک و یاس و شقایق ی تو بردی از...
-
این روزا
یکشنبه 30 فروردینماه سال 1388 10:03
این روزا عادت همه رفتن ودل شکستنه درد تموم عاشقا پای کسی نشستنه این روزا مشق بچه ها یه صفحه آشفتگیه گردای رو اینه فقط غم زندگیه این روزا درد عاشقا فقط غم ندیدنه مشکل بی ساتاره ها یه کم ستاره چیدنه این زوطا کار گلدونا از شبنمی تر شدنه آرزوی شقایقا یه شب کبوتر شدنه این روا آسمونمون پر از شکسته بالیه جای نگاه عاشقت باز...
-
یک سبد آرزوی کال
یکشنبه 30 فروردینماه سال 1388 10:02
کاشکه یه روز با همدیگه سوار قایق می شدیم دور از نگاه ادما هر دومون عاشق می شدیم کاش آسمون با وسعتش تو دستامون جا می گرفت گلای سرخ دلمون کاش بوی دریا می گرفت کاش تو هوای عاشقی لیلی و مجنون می شدیم باد که تو دریا می وزید ما هم پریشون می شدیم کاش که یه ماهی قشنگ برای ما فال می گرفت برامون از فرشته ها امانتی بال می گرفت...
-
زیر درخت آرزو
یکشنبه 30 فروردینماه سال 1388 09:50
می خوام یه قصری بسازم پنجره هاش آبی باشه من باشم و تو باشی یک شب مهتابی باشه می خوام یه کاری بکنم شاید بگی دوسم داری می خوام یه حرفی بزنم که دیگه تنهام نذاری می خوام برات از آسمون یاسای خوشبو بچینم می خوام شبا عکس تو رو تو خواب گل ها ببینم می خوام که جادوت بکنم همیشه پیشم بمونی از تو کتاب زندگیم یه حرف رنگی بخونی امشب...
-
تو یعنی
یکشنبه 30 فروردینماه سال 1388 09:48
تو یعنی گونه های غنچه ای را به رسم مهربانی ناز کردن تو یعنی کوچه باغ آرزو را به روی گام یاسی باز کردن تو یعنی وسعت معصوم دل را به معنای شکفتن هدیه دادن تو یعنی بوته ای از رازقی را میان حجم گلدانی نهادن تو یعنی جستجوی آبی عشق تو یعنی فصل پاک پونه بودن تو یعنی قصه شوق کبوتر تو یعنی لذت سبز شکفتن تو یعنی با تواضع راز دل...
-
بهانه
یکشنبه 30 فروردینماه سال 1388 09:47
گفتی که به احترام دل باران باش باران شدم و به روی گل باریدم گفتی که ببوس روی نیلوفر را از عشق تو گونه های او بوسیدم گفتی که ستاره شو دلی روشن کن من همچو گل ستاره ها تابیدم گفتی که برای باغ دل پیچک با ش بر یاسمن نگاه تو پیچیدم گفتی که برای لحظه ای دریا شو دریا شدم و ترا به ساحل دیدم گفتی که بیا و لحظه ای مجنون باش...
-
جادوی نگاهت
یکشنبه 30 فروردینماه سال 1388 09:46
چه می شد گر دل آشفته من هر چشم تو عادت نمی کرد و ای کاش از نخست آن چشمهایت مرا آواره غربت نمی کرد چه زیبا بود اگر مرغ نگاهت میان راز چشمان تو می ماند تو می ماندی و او هم مثل یک کوچ ز باغ دیده ات هجرت نمی کرد تمام سایه روشن های احساس پر از آرامش مهتابیت بود و لیکن شاعر اینه ها هم به خوبی رک این وسعت نمی کرد زمانی که تو...
-
و بعد از رفتنت
یکشنبه 30 فروردینماه سال 1388 09:45
شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی ترا با لهجه گلهای نیلوفر صدا کردم تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم پس ازیک جستجوی نقره ای در کوچه های آبی احساس تو را از بین گلهایی که در تنهایی ام رویید با حسرت جدا کردم و تو در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی دلم حیران و سرگردان چشمانی است رویایی و من تنها...
-
برگرد
یکشنبه 30 فروردینماه سال 1388 09:44
برگرد بی تو بغض فضا وا نمی شود یک شاخه یاس عاطفه پیدا نمی شود در صفحه دلم تو نوشتی صبور باش قلبم غبار دارد و معنا نمی شود بی تو شکست و پنجره رو به آسمان غم در حریم آبی دل جا نمی شود دریای تو پناه نگاه شکسته است هر دل که مثل قلب تو دریا نمی شود می خواستم بچینم از آن سوی دل گلی اما بدون تو که گلی وا نمیشود دردیست انتظار...
-
می توان
یکشنبه 30 فروردینماه سال 1388 09:43
می توان در کوچه های زندگی پاسخ لبخند را با یاس داد می توان جای غروب عشق را به طوع ساده احساس داد می توان در خلوت شبهای راز فکر رسم آبی پرواز بود می توان با حرفی از جنس بلور شوق را به هر دلی دعوت نمود می توان در آرزوی کودکی با حضور یک عروسک سهم داشت می توان گاهی به رسم یاد بود در دلی یک شاخه نیلوفر گذاشت می توان از شهر...
-
نغمه ای برا ی خواب
یکشنبه 30 فروردینماه سال 1388 09:43
بخواب ای دختر آرام مهتاب ببین گلهای میخاک خسته هستند تمام اشک هایم تا بخوابی میان مخمل چشم شکستند بخواب ای پونه باغ شکفتن گل اندوه امشب زرد زردست هوا را زرد کرده عطر پاییز فضای پاک ایوان سرد سردست بخواب ای غنچه بی تاب احساس فضای شهر شب بو ها طلایی ست بهار سبز عاشقها خزانست خزان بی قراران بی وفایی ست بخواب ای مرغ نا...