-
کما
سهشنبه 27 مردادماه سال 1388 10:56
Once a Girl when having a conversation with her lover, asked یک بار دختری حین صحبت با پسری که عاشقش بود، ازش پرسید Why do you like me..? Why do you love me? چرا دوستم داری؟ واسه چی عاشقمی؟ I can't tell the reason... but I really like you دلیلشو نمیدونم ...اما واقعا"دوست دارم You can't even tell me the reason......
-
دوستت دارم
پنجشنبه 18 تیرماه سال 1388 22:26
هر چه بر من گذشت حقم بود من از این بیشتر سزاوارم تو گناهی نداری ای زیبا مرگ بر من که دوســــــــــــــــــــــتت دارم
-
سرنوشت من و چشمهایت
سهشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1388 21:42
ایکاش در چشم هایت تردید را دیده بودم یا از همان روز اول از عشق ترسیده بودم ایکاش آن شب که رفتم از آسمان گل بچینم جای گل رز برایت پروانگی چیده بودم گل را به دست تو دادم حتی نگاهم نکردی آن شب نمی دانی اما تا صبح لرزیده بودم آن شب تو با خود نگفتی که بر سرمن چه آمد با خود نگفتی ز دستت من باز رنجیده بودم انگار پی برده بودی...
-
کاش می شد
سهشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1388 21:40
کاش می شد سرزمین عشق را در میان گامها تقسیم کرد کاش می شد با نگاه شاپرک عشق را بر آسمان تفهیم کرد کاش می شد با دو چشم عاطفه قلب سرد آسمان را ناز کرد کاش می شد با پری از برگ یاس تا طلوع سرخ گل پرواز کرد کاش میشد با نسیمشامگاه برگ زرد یاس ها را رنگ کرد کاش می شد با خزان قلبها مثل دشمن عاشقانه جنگ کرد کاش میشد در سکوت...
-
چرا
سهشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1388 21:39
چرا بلبل همیشه نغمه خوان است چرا بر برگ شبنم می نشیند چرا آلاله های باغ سرخند چرا بر روی گل غم می نشیند چرا باران همیشه قطره قطره ست چرا در خانه ها دریا نداریم چرا در باغچه یا توی گلدان گلی یا برگی از رویا نداریم چرا پروانه ها معنای عشقند چرا جغدان همیشه اشکبارند چرا مردم همانند کبوتر درون خانه ها جغدی ندارند چرا در...
-
برای چشمانت
سهشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1388 21:37
هوا ترست به رنگ هوای چشمانت دوباره فال گرفتم برای چشمانت اگر چه کوچک و تنگ است حجم این دنیا قبول کن که بریزم به پای چشمانت بگو چه وقت دلم را ز یاد خواهی بر د اگر چه خوانده ام از جای جای چشمانت دلم مسافر تنهای شهر شب بو هاست که مانده در عطش کوچه های چشمانت تمام اینه ها نذر یاس لبخندت جنون آبی در یا فدای چشمانت چه می...
-
تو را میشناسم
سهشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1388 21:28
تو از جنس احساس یک بوته نسرین تو با چکه های شفق آشنایی تو سر فصل لبخند هر برگ یاسی یر پژواک سرخ صدایی تو رنگین کمانی ز چشمان موجی تو رمز رسیدن به اوج خدایی تو در شهر رویاییم کلبه دل تو یک قصه از .اژه ابتدایی تو از آه یک ابر مرطوب و تنها تو بارانی از سرزمین وفایی ترا مثل چشمان خود می شناسم اگر چه ز مژگان چشمم جدایی تو...
-
آرزوی نقاشی
سهشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1388 21:27
میان آبشارخاطراتم کنار بوته های گل نمی نشینم همیشه آرزو کردم که رنگ نگاه بوته گل را ببینم همیشه آرزو کردم که روزی برای لحظه ای نقاش باشم همیشه آرزویم بوده رویا ولیکن یک زمان ایکاش باشم همیشه این سوالم بوده مادر که رنگ لاله ها یعنی چه رنگی همیشه گفته بودی باغ سبز ولی رنگ خدا یعنی چه رنگی نگاه مادرم چون یاس می شد به...
-
حرفها یک دل
پنجشنبه 10 اردیبهشتماه سال 1388 15:24
بیا در کوچه باغ شهر احساس شکست لاله را جدی بگیریم اگر نیلوفری دیدیم زخمی برای قلب پر دردش بمیریم بیا در کوچه های تنگ غربت برای هر غریبی سایه باشیم بیا هر شب کنار نور یک شمع به فکر پیچک همسایه باشیم بیا ما نیز مثل روح باران به روی یک رز تنها بباریم بیا در باغ بی روح دلی سرد کمی رویا ی نیلوفر بککاریم بیا در یک شب آرام و...
-
بعد دیدار تو
پنجشنبه 10 اردیبهشتماه سال 1388 15:23
تو مثل راز پاییزی و من رنگ زمستانم چگونه دل اسیرت شد قسم به شب نمی دانم تو مثل شمعدانی ها پر از رازی و زیبایی و من در پیش چشمان تو مشتی خاک گلدانم تو دریای ترینی آبی و آرام و بی پایان و من موج گرفتاری اسیر دست طوفانم تو مثل آسمانی مهربان و آبی و شفاف و من در آرزوی قطره های پاک بارانم نمی دانم چه باید کرد با این روح...
-
بین آدم ها
پنجشنبه 10 اردیبهشتماه سال 1388 15:20
چه قدر فاصله اینجاست بین آدمها چه قدر عاطفه تنهاست بین آدمها کسی به حال شقایق دلش نمی سوزه و او هنوز شکوفاست بین آدمها کسی به خاطر پروانه ها نمی میرد تب غرور چه بالاست بین آدمها و از صدای شکستن کسی نمی شکند چه قدر سردی و غوغاست بین آدمها میدان کوچه دل ها فقط زمستانست هجوم ممتد سرماست بین آدمها ز مهربانی دل ها دگر...
-
ماجرای یک عشق
پنجشنبه 10 اردیبهشتماه سال 1388 15:19
به روی گونه تابیدی و رفتی مرا با عشق سنجیدی و رفتی تمام هستی ام نیلوفری بود تو هستی مرا چیدی و رفتی کنار اتظارت تا سحر گاه شبی همپای پیچک ها نشستم تو از راه آمدی با ناز و آن وقت تمنای مرا دیدی و رفتی شبی از عشق تو با پونه گفتم دل او هم برای قصه ام سوخت غم انگیزست توشیداییم را به چشم خویش فهمیدی و رفتی چه باید کرد این...
-
مجموعه اشعار مثل هیچکس
یکشنبه 30 فروردینماه سال 1388 12:30
مجموعه اشعار مثل هیچکس تا قیامت گفت و گو مثل هیچ کس به خاطر من به خاطر تو خلوت یک شاعر این روزا نامه بی جواب زیر درخت آرزو هوای رفتن خیال محبت فاصله اگه تو از پیشم بری می دونم حدس یک فکر دیگر رفع زحمت
-
مجموعه اشعار ماجرای یک عشق
یکشنبه 30 فروردینماه سال 1388 11:34
مجموعه اشعار ماجرای یک عشق بین آدم ها بعد دیدار تو حرفهای یک دل آرزوی نقاشی تو را میشناسم برای چشمانت چرا ؟ کاش میشد سرنوشت من و چشمهایت یک تمنای بلند شعر یعنی تو مثل قصه پونه عشق نغمه ای برای خواب می توان برگرد و بعد از رفتنت جادوی نگاهت بهانه تو یعنی زیر درخت آرزو یک سبد آرزوی کال این روزا پیمان سبز زندگی پاییز و...
-
غربت انتظار
یکشنبه 30 فروردینماه سال 1388 11:24
تو همسفر طلایی خورشیدی یک باغ پر از ستاره کیدی ای کاش در آن زمان که می رفتی زود از غربت انتظار می پرسیدی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مجموعه اشعار ماجرای یک عشق
-
خواب
یکشنبه 30 فروردینماه سال 1388 11:22
آن سوی افق پرنده ها بی تابند غرف دل بی ریای یک مهتابند نیلوفر باغ آرزویم آرام امواج قشنگ شهر دریا خوابند ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مجموعه اشعار ماجرای یک عشق
-
تمنا
یکشنبه 30 فروردینماه سال 1388 11:22
در حادثه بهاری چشمانت در سایه ارغوانی مژگانت بگذار که جا بماند این روح غریب در بین اشاره های بی پایانت ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مجموعه اشعار ماجرای یک عشق
-
عبور
یکشنبه 30 فروردینماه سال 1388 11:19
با تو غزل ستاره ها نورانی ست دل در قفس نگاه تو زندانی ست نگذر ز بهار کوچه باغ احساس چون بی تو تمام لحظه ها بارانی ست ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مجموعه اشعار ماجرای یک عشق
-
گل بی خزان
یکشنبه 30 فروردینماه سال 1388 11:19
در بغض غریب آسمان یاد تو بود در دل غنچه مثل فریاد تو بود در جشن شکوفه های گیلاس نیاز حرف از گل بی خزان میلاد تو بود ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مجموعه اشعار ماجرای یک عشق
-
کوچ نا بهنگام
یکشنبه 30 فروردینماه سال 1388 11:14
بعد تو تمام شاپرک ها رفتند از خواب نسیم قاصدک ها رفتند بعد تو تمام نغمه های آبی از شهر قشنگ نی لبک ها رفتند ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مجموعه اشعار ماجرای یک عشق
-
سقوط
یکشنبه 30 فروردینماه سال 1388 11:03
در حسرت چشم تو دل ماه شکست چشمان هزار غنچه در راه شکست تو رفتی و بعد تو دلم مثل بلور افتاد ز برج شوق و ناگاه شکست ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مجموعه اشعار ماجرای یک عشق
-
مشرق عشق
یکشنبه 30 فروردینماه سال 1388 11:02
در مشرق عشق دشت خورشید تویی در باغ نگاه یاس امید تویی در بین هزار پونه آن کس که مرا چون روح نسیم زود فهمید تویی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مجموعه اشعار ماجرای یک عشق
-
عادت
یکشنبه 30 فروردینماه سال 1388 11:01
بیا مثل مرغان آشفته هجرت کنیم افق را به مهمانی پونه دعوت کنیم بیا مثل پروانه های غریب نیاز به مهتاب شبهای تنهایی عادت کنیم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مجموعه اشعار ماجرای یک عشق
-
رز عشق
یکشنبه 30 فروردینماه سال 1388 11:00
یا با افق مهربانی کنیم غم پونه را آسمانی کنیم بیا تو ی نقاشی قلبمان رز عشق را ارغوانی کنیم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مجموعه اشعار ماجرای یک عشق
-
پرسش
یکشنبه 30 فروردینماه سال 1388 11:00
کنار آشنایی تو آشیانه می کنم فضای ایانه را پر از ترانه می کنم کسی سوال می کند به خاطر چه زنده ای و من برای زندگی ترا بهانه می کنم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مجموعه اشعار ماجرای یک عشق
-
شکایت
یکشنبه 30 فروردینماه سال 1388 10:56
بیا گل شدن را رعایت کنیم ز پروانه ماندن حمایت کنیم اگر باد غم شاخه ای را شکست ز دست هجومش شکایت کنیم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مجموعه اشعار ماجرای یک عشق
-
عشق تو
یکشنبه 30 فروردینماه سال 1388 10:55
بر گل به اشتیاق تو شبنم گذاشتند در کوچه های عاشق دل غم گذاشتند تو مثل یاس پاک و سپید و مقدسی نام مرا به عشق تو مریم گذاشتند ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مجموعه اشعار ماجرای یک عشق
-
رنگین کمان
یکشنبه 30 فروردینماه سال 1388 10:54
ای کاش گل بودی و من از باغها می چمیدمت یا که طلوعی بودی و از پنجره می دیدمت ای کاش چشمانت ضریحی داشت چون رنگین کمان هر وقت باران می گرفت از دور می بوسیدمت ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مجموعه اشعار ماجرای یک عشق
-
تولد
یکشنبه 30 فروردینماه سال 1388 10:54
لبخند زدی و آسمان آبی شد شبهای قشنگ مهر مهتابی شد پروانه پس از تولد زیبایت تا آخر عمر غرق بی تابی شد ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مجموعه اشعار ماجرای یک عشق
-
غنچه سرخ دعا
یکشنبه 30 فروردینماه سال 1388 10:52
من از آن ابتدای آشنایی شدم جادوی موج چشم هایت تو رفتی و گذشتی مثل باران و من دستی تکان دادم برایت تو یادت نیست آنجا اولش بود همان جایی که با هم دست دادیم همان لحظه سپردم هستیم را به شهر بی قرار دست هایت تو رفتی باز هم مثل همیشه من و یاد تو با هم گریه کردیم تو ناچاری برای رفتن و من همیشه تشنه شهد صدایت شب و مهتاب و اشک...